سرمايه،  جلد ١
بخش سوم:
تولید ارزش اضافه مطلق
 
فصل ١٠:
روزکار


پی‌نویس‌های فصل ١٠

 

 

 

پی‌نویس‌های فصل ۱۰

 

۱- «يک روز کار چيز مبهمى است، چون مي‌تواند کوتاه باشد يا بلند» (مقاله‌ای در باب صناعت و تجارت، حاوى ملاحظاتى پيرامون ماليات‌ها…الخ، لندن، ۱۷۷۰، ص۷۳).

۲- اين سوال بسيار مهم‌تر از سوال مشهور سر رابرت پيل است که از اطاق بازرگانى برمینگام پرسيد يک پوند استرلینگ چيست. پيل به این دلیل مي‌توانست چنین سوالی بکند که خود باندازه  ’شيلينگک مردان‘

['little-shilling men'] برمینگام1 در مورد ماهيت پول دچار ابهام بود.

۳- «هدف سرمايه‌دار اینست که در مقابل سرمايه‌اى که صرف کرده بيشترين مقدار ممکن کار را بدست آورد» (کورسل سُنوی - J. G. Courcelle-Seneuil -  پاریس، ۱۸۵۷، ص۶۳).

۴- «يک ساعت کار که از يک روز فوت شود ضرر هنگفتى به يک کشور تجارى وارد آمده است … مصرف اشيای تجملى در ميان فقرای زحمتکش2 اين مملکت بسيار بالاست، بويژه در ميان آن بخش که در صنايع بکار اشتغال دارند. اين مصرف موجب مصرف وقت آنها نیز مي‌شود، و اين مهلک‌ترين نوع مصرف است» (مقاله‌ای در باب صناعت و تجارت …الخ، ص۴۷، ۱۵۳).

۵- «اگر کارگر آزاد لحظه‌اى استراحت کند، مديريت پست و تنگ‌ نظرى که او را با چشمان نگران مى‌پايد مدعی می‌شود که کارگر از او مي‌دزد» (ن. لينگه - N. Linguet - لندن، ۱۷۶۷، جلد ۲، ص۴۶۶).

۶- در اعتصاب بزرگ [۶۰-۱۸۵۹] کارگران ساختمانى لندن بر سر کاهش روزکار به ۹ ساعت، کميته آنها بيانيه‌اى منتشر کرد که تا حدودى حاوى همين دادخواست کارگر فرضی ما بود. بيانيه با لحنى که خالى از طعنه نبود به این اشاره داشت که سودجوترين فرد در ميان صاحب‌کاران ساختمانى- شخصى بنام سِر م. پتو3 - واقعا «کفش‌هايش جلوى پايش جفت مي‌شود».4 (همين پِتو بعد از ۱۸۶۷ به عاقبت اشترووسبرگ دچار شد).5         

۷- «آنان که کار می‌کنند…در واقع هم مستمری‌‌‌بگیران را تامین می‌کنند و هم خود را» (ادموند برک، ماخذ قبل، ص۳-۲).

۸- نيبور [Niebuhr] در کتاب تاريخ رم بسیار خام‌انديشانه چنین گوشزد می‌کند: «واضح است که بناهائى به عظمت بناهاى اتروريائي‌، که حتى خرابه‌هاي آنها هم امروز ما را به شگفت وامى‌دارد، دلالت بر وجود اربابان فئودال و واسال‌هاى آنان در املاک کوچک (!) دارد». سيسموندى با بينش عميق‌ترى مي‌گويد: «تورهاى بافت بروکسل» دلالت بر  وجود اربابان مزدى  [Lohnherrn = wage-lords] و بردگان مزدى‌ دارد.

۹- «هیچکس نمي‌تواند اين بخت برگشتگان (در معادن طلاى بين مصر، اتيوپى و جزيره ‌العرب) را که حتى نمي‌توانند به نظافت بدن خود برسند يا عريانى آن را بپوشانند ببيند و به تيره ‌‌روزی‌شان‌ رقت نياورد. هيچ مماشات و استمالتی و هيچ درجه‌ای از گذشت نسبت به حال بيماران، ضعفا، سالخوردگان، يا نسبت به ضعف‌هاى زنانه وجود ندارد. همه به ضرب شلاق مجبورند کار کنند تا مرگ‌شان فرا رسد، و به سیه‌‌روزی و زجرشان پايان دهد»  Historische Bibliothek, Book III, Ch. 13) Diodorus Siculus).

۱۰- آنچه بدنبال مى‌آيد مربوط به وضع موجود در استان‌های رومانيائى پس از تغيير و تحولات متعاقب جنگ کريمه6 است.

۱۱- (زیرنویس افزوده انگلس بر نشر سوم آلمانى:) اين در مورد آلمان، و بويژه آن بخش از پروس که در شرق رود اِلبه [Elbe] قرار دارد نيز صادق است. دهقان آلمانى در قرن پانزدهم تقريبا در همه جا فردى بود که، سواى برخى تعهدات که در زمینه تحويل محصول و انجام کار بر عهده داشت، لااقل در عمل آزاد بود. سکنه مهاجرين‌نشين‌هاى آلمانى در براندِنبورگ [Brandenburg]، پومِراني [Pomerania]، سیلزی و پروس شرقى، حتى قانونا انسان‌هاى آزاد شناخته مي‌شدند. پيروزى اشرافيت در جنگ دهقانى به اين وضع خاتمه داد. دهقانان مغلوب جنوب آلمان بار دیگر به بردگى درآمدند و، در سال‌هاى پس از نيمه قرن شانزدهم، دهقانان پروس شرقى، براندنبورگ، پومراني و سيلزی گرفتار وضعيت سرواژ شدند. چندى نگذشت که دهقانان آزاد اشلِزويگ- هولشتاین [Schleswig-Holstein] نيز به آنان پيوستند ([مآخذ:] Maurer; Meitzen; Hanssen).

 ۱۲- براى جزئيات بيشتر در اين باره رجوع کنيد به ا. رنیو - . RegnaultÉ  - پاریس، ۱۸۵۵.

۱۳- «بطور کلى و در چارچوب حدود معینی مى‌توان گفت موجودات آلى وقتى از اندازه متوسط نوع خود تجاوز کنند، اين گواه بر رفاه و آسايش آنهاست. در مورد انسان باید گفت اگر شرايط مادى يا اجتماعى مانع رشدش شوند از بلندى قامتش کاسته مي‌شود. در همه کشورهاى اروپا که خدمت نظام اجباری وجود دارد قد متوسط و بطور کلی توان جسمى‌ مردان بالغ براى انجام خدمت سربازى از زمان اجراى اين قانون رو به نزول رفته است. پيش از انقلاب ۱۷۸۹ حداقل قد براى ورود به پياده ‌نظام ۱۶۵ سانتى‌متر، در ۱۸۱۸ (بنا بر قانون ۱۰ مارس) ۱۵۷ سانتى‌متر، و بنا بر قانون ۲۱ مارس ۱۸۳۲، ۱۵۶ سانتى‌متر بود. در فرانسه بطور متوسط نيمى از کل مشمولين بعلت کوتاهى قد يا ضعف جسمانى بخدمت پذيرفته نمي‌شوند. حداقل قد برای ورود به خدمت نظام در ساکسونى در ۱۷۸۰، ۱۷۸ سانتى‌متر بود، و اکنون ۱۵۵ سانتى‌متر است. این حداقل در پروس ۱۵۷ سانتى‌متر است. بنا بر اظهار دکتر مِیِر [Meyer] در بايريشه تسایتونگ [Bayrische Zeitung] مورخ ۹ مه ۱۸۶۲، بر اساس یک ميانگين مبتنى بر آمار ۹ ساله در پروس از هر ۱٫۰۰۰ مشمول ۷۱۶ نفر حائز شرايط جسمانی براى انجام خدمت نظام نبودند؛ ۳۱۷ نفر بدليل کوتاهى قد و ۳۹۹ نفر بدليل نقص عضو… برلن در سال ۱۸۵۸ نتوانست سهميه سرباز وظيفه‌اش را پر کند و ۱۵۶ نفر کسر داشت» (ى. فون ليبيگ - J. von Liebig -  چاپ هفتم، جلد اول، ص ۱۸-۱۱۷)

۱۴- تاريخچه قانون کارخانه ١٨۵٠ را در صفحات بعدی همين فصل خواهیم آورد.

۱۵- در باره دوره‌اى که از آغاز صنعت بزرگ مدرن در انگلستان تا سال ۱۸۴۵ را در بر مي‌گيرد من اینجا و آنجا صرفا اشاراتی خواهم کرد. در اين زمينه خواننده را به کتاب وضع طبقه کارگر در انگلستان، نوشته فردریک انگلس، لايپزيگ، ۱۸۴۵، رجوع مي‌دهم. گزارشات کارخانه، گزارشات در مورد معادن، و غيره، که از سال ۱۸۴۵ ببعد انتشار يافته‌اند، درک عميق انگلس را از روح شيوه توليد کاپیتالیستی نشان مي‌دهند. همچنين، حتی از يک مقايسه بسيار سطحى کار او با گزارشات رسمى کميسيون اشتغال کودکان که هیجده تا بيست سال بعد (۷ - ۱۸۶۳) منتشر شد، مى‌توان دريافت که او با چه استادی وضع کارگران را در جزئيات آن تصوير کرده است. گزارشات اخير بخصوص به شاخه‌هائى از صنعت مى‌پردازند که قوانين کارخانه تا ۱۸۶۲ در آنها اجرا نشده بود، و در برخى از آنها تا امروز هم اجرا نشده است. لذا در اين موارد تغييراتى که از جانب دولت در شرايط توصيف شده توسط انگلس بعمل آمده بود يا جزئى و يا اساسا هيچ بود. من مثال‌هاى خود را عمدتا از دوران تجارت آزاد پس از ۱۸۴۸ يعنى از آن عصر طلائى گرفته‌ام که پيله‌وران آن با جهل و جنجالی به يکسان آشکار درباره‌اش به گوش آلماني‌ها آنهمه قصه‌هاى شيرين مي‌خوانند. ضمنا اين را نیز متذکر شويم که اگر انگلستان در کتاب حاضر در جلو صحنه ظاهر مي‌شود از آن روست که اين کشور نماينده کلاسيک توليد کاپیتالیستی، و تنها کشورى است که داراى مجموعه منظم و مستمرى از آمار رسمى در زمينه موضوعات مورد بحث ماست.

۱۶- پيشنهاداتى … الخ، بقلم آقاى ل. هورنر، بازرس کارخانه، مندرج در قوانين تنظيمات کارخانجات، منتشره بدستور مجلس عوام، ۹ اوت ۱۸۵۹، ص۵-۴.

۱۷- گزارشات شش ماهه بازرسان کارخانجات، اکتبر ۱۸۵۶، ص۳۵.

۱۸- گزارشات … الخ، ۳۰ آوريل ۱۸۵۸، ص۹.

۱۹- ماخذ قبل، ص۱۰.

۲۰ - ماخذ قبل، ص۲۵.

۲۱ - گزارشات… شش ماهه منتهى به ۳۰ آوريل ۱۸۶۱. رجوع کنيد به ضميمه شماره ۲، گزارشات…الخ منتهی به ۳۱ اکتبر ۱۸۶۲، ص۷، ۵۲، ۵۳. موارد نقض قانون طى نيمسال دوم سال ۱۸۶۳ افزايش يافت. رجوع کنید به گزارشات … الخ، منتهى به ۳۱ اکتبر ۱۸۶۳، ص۷.

۲۲- گزارشات… الخ، ۳۱ اکتبر ۱۸۶۰، ص۲۳. اينکه، بنا به شهادت کارخانه‌داران در دادگاه، عمله‌‌‌جات با چه تعصب قشرى در مقابل هرگونه توقف کار در کارخانه ايستادگى مي‌کنند، از ماجراى غريب زير پیداست. در اوائل ماه ژوئن ۱۸۳۶ دادگاه بخش دیوزبری - Dewsbury -  (در يورکشاير) مطلع شد که صاحبان هشت کارخانه بزرگ در ناحيه باتلى [Batley]  قانون کارخانه را نقض کرده‌اند. چند تن از اين آقايان متهم بودند که پنج پسر بچه ۱۲ تا ۱۵ ساله را از ساعت ۶ صبح جمعه تا ساعت ۴ بعد از ظهر شنبه بر سر کار نگاهداشته و به آنان جز براى خوردن غذا و يک ساعت خواب در نيمه‌شب، هيچگونه فرصت تنفسى نداده‌اند. و اين کودکان مجبور بوده‌اند اين کار مداوم ۳۰ ساعته را  در ‘shoddyhole’ (نام بيغوله‌اى که در آن کهنه پاره‌هاى پشمى را مي‌شکافند) يعنى در جائى انجام دهند که گرد و غبار سنگين موجود در هوا حتى کارگران بزرگسال را مجبور مي‌کند براى حفظ ريه‌هايشان جلوى دهان خود را در تمام مدت با دستمال بپوشانند‌! آقايان متهمين، که اهل فرقه کوويکِر  [Quaker] بودند و از فرط ايمان مذهبى قادر به اداى سوگند به انجیل نبودند، به شرف خود سوگند یاد کردند که از سر شفقت به حال طفلان بيچاره به آنان اجازه چهار ساعت خواب داده بودند اما کودکان لجباز به هيچ قيمت حاضر نشده بودند به رختخواب بروند! آقايان کويکر مبلغ ۲۰ پوند جريمه شدند. تو گوئی درايدِن منش اين کويکرها را در شعر خود پيشگوئى می‌کرده وقتی سروده  است:

«روبهى خميده به زير بار زهد و ریا،

هراسان از يک قسم، اما،

خود دروغپردازى به بزرگى شيطان.

با ظاهری تائب و نگاهی مکار،

پیش از وضو زهرۀ ارتکاب هیچ معصیت نداشت».7

۲۳ - گزارشات … الخ، ۳۱ اکتبر ۱۸۵۶، ص۳۴.

۲۴ -  ماخذ قبل، ص۳۵.

۲۵ - ماخذ قبل، ص ۴۸.

۲۶ - ماخذ قبل، ص۴۸.

۲۷ - ماخذ قبل، ص۴۸.

۲۸ - ماخذ قبل، ص۴۸.

۲۹ - گزارشات بازرسان کارخانه، ۳۰ آوريل ۱۸۵۶، ص۵۶.

۳۰- اين اصطلاح رسمىِ مستعمل در کارخانجات و در گزارشات هر دو است.

۳۱ - «حرص و آز کارخانه‌دارانى که قساوت‌هايشان در طلب سود کم از قساوت‌های اسپانيائی‌‌ها بهنگام تسخير آمریکا در طلب طلا نبوده است» (جان وِيْد - John Wade - تاريخ طبقه متوسط و طبقه کارگر، نشر سوم، لندن، ۱۸۳۵، ص۱۱۴). بخش تئوريک اين کتاب، که نوعى خطوط کلی اقتصاد سياسى است، با توجه به زمان انتشار آن، حاوى برخى اجزای نو و بديع، بعنوان نمونه در زمينه بحران‌هاى تجارى، است. اما بخش تاريخى آن اين ايراد را دارد که رونويسى بيشرمانه‌اي‌ از کتاب وضع فقرا  نوشته سِر ف. م. ايدن [Sir F. M. Eden] است.

 ۳۲ - ديلى تلگراف، ۱۷ ژانويه ۱۸۶۰.

 ۳۳ - رجوع کنید به ف. انگلس، وضع … الخ، ص ۵۱ - ۲۴۹.

 ۳۴ - کميسيون اشتغال کودکان، گزارش اول، الخ، ۱۸۸۳، ضميمه، ص۱۶، ۱۹، ۱۸.

 ۳۵ - بهداشت عمومى، گزارش سوم، الخ، ص۱۰۲، ۱۰۴، ۱۰۵.

 ۳۶ - کميسيون اشتغال کودکان، گزارش اول، الخ، ۱۸۶۳، صفحه ۲۴.

 ۳۷ - کميسيون اشتغال کودکان، گزارش اول، الخ، ۱۸۶۳، ص ۲۲ و xi .

 ۳۸ - ماخذ قبل، صxlvii .

 ۳۹ - ماخذ قبل، صliv .

۴۰ - اين «اضافه‌کارى» را نبايد مترادف با [اصطلاح] مدت کار اضافۀ ما گرفت. اين آقايان  ده ساعت و نیم کار در روز را روزکار نرمال تلقى مي‌کنند، که خود طبعا در بر دارنده کار اضافه بمقدار نرمال است. پس از آن «اضافه‌کارى» شروع مي‌شود، که بابتش کمى بيشتر پرداخت مي‌کنند. بعدا خواهيم ديد که دستمزدی که  بابت کار صرف شده طى روزکار باصطلاح نرمال پرداخت می‌شود [در واقع] کمتر از ارزش آن است؛ بطوري که اضافه‌کارى صرفا يک حقه کاپیتالیستی است براى کشيدن کار اضافه بيشتر. اما حتى اگر بابت قوه کار مصروف طى روزکار نرمال ارزش کامل آن پرداخت گردد، باز هم چیزی که در باره اضافه‌کارى گفتیم به صحت خود باقى است.

۴۱ - کميسيون اشتغال کودکان، گزارش اول، الخ، ۱۸۶۳، ضميمه، ص ۵-۱۲۳، و lxiv

۴۲- دوده يک شکل بسيار قوى و موثر کربن، و نوعى کود است که دودکش پاک‌کن‌هاى سرمايه‌دار به زارعين انگليسى مي‌فروشند. بارى، در سال ۱۸۶۲ در يک دعواى حقوقى هيئت منصفه انگليسى بايد تصميم مي‌گرفت که آيا دوده‌اى که، بدون اطلاع خريدار، ۹۰ درصد خاک و شن مخلوط دارد دوده «واقعى» بمعناى «تجارى» است يا دوده «تقلبى» بمعناى «قانونى». «دوستان تجارت» سرانجام به اين تصميم رسيدند که اين دوده، دوده تجارى واقعى است، و به اين ترتيب شکايت مزرعه‌دار شاکى رد و او مجبور به پرداخت هزینه دادرسى هم شد.

۴۳ - شواليه، شيميست فرانسوى، در کتاب شرح جامع تقلبات خود در باب «غمض» کالاها، براى هر يک از ۶۰۰ کالائى که مورد بررسى قرار مي‌دهد ۱۰، ۲۰، ۳۰ طريقه مختلف تقلب برمي‌شمارد. و اضافه مي‌کند که او نه همه طرق را مى‌داند و نه همه آنهائى را که مي‌داند در اين کتاب آورده است. شواليه براى تقلب در شکر ۶ طريقه، براى روغن زيتون ۹ طريقه، براى کره ۱۰ طريقه، براى نمک ۱۲ طريقه، براى شير ۱۹ طريقه، براى نان ۲۰ طريقه، براى کنياک ۲۳ طريقه، براى آرد ۲۴ طريقه، براى شکلات ۲۸ طريقه ، براى شراب ۳۰ طريقه، براى قهوه ۳۲ طريقه، و الى آخر، ذکر مي‌کند. حتى خود قادر متعال هم از اين عاقبت در امان نيست. رجوع کنيد به روار دوکار [Ruard de Card] ، تقلب در مواد مورد استفاده در مناسک مذهبى، پاريس، ۱۸۵۶.

۴۴- گزارش، الخ، در مورد مشکلات و دردهای مورد شکایت کارگران ماهر نانوائی‌ها، الخ، لندن، ۱۸۶۲، و گزارش دوم، الخ، لندن، ۱۸۶۳.

۴۵ - زاج [Alum] چه بصورت پودر نرم و چه بصورت مخلوط با نمک، يک جنس عادى تجارتى است که اسم با مسماى «مايه کار نانوا» را با خود يدک مي‌کشد.

۴۶ - گزارش اول، الخ، ص vi-vii.

۴۷ - ماخذ قبل، ص lxxi.

۴۸ - جرج ريد - George Read - تاريخ نانوائى، لندن، ۱۸۴۸، ص۱۶.

۴۹- گزارش اول، الخ. شهادت چیزمن [Cheeseman] ، نانوای «تمام ‌قیمت فروش»، ص ۱۰۸.

۵۰ - جرج ريد، ماخذ قبل. در پايان قرن هفدهم و آغاز قرن هیجدهم، عاملين (يعنى دلالان) که به تمامی رشته‌ها هجوم آورده بودند هنوز بعنوان «شر عمومى» تقبيح مي‌شدند. بعنوان مثال، اعضاى گراند ژورى8 در اجلاس سه ماهه روساى دادگاه‌هاى جنحه استان سامرست در لايحه قضائى تقدیمی‌شان به مجلس عوام از جمله اظهار داشتند که «اين عاملين در بلَکوِل هال [Blackwell Hall] يک شر عمومى‌اند که به صنعت لباس زیان مي‌رسانند، و بايد در زمره اشرار قرار گیرند» [ماخذ:]

(The Case of Our English Wooletc., London, 1685, pp. 6, 7)

۵۱- گزارش اول، الخ، ص viii.

۵۲- گزارش کميته رسيدگى به صنعت نانوائى در ايرلند، ۱۸۶۱.

۵۳- ماخذ قبل.

۵۴ - جلسه عمومى کارگران کشاورزى در لاسوید [Lasswade] در نزديکی ادينبورگ، ۵ ژانويه ۱۸۶۶ (رجوع کنید به نشریه Workman's Advocate ۱۳ ژانويه ۱۸۶۶). شکل‌گيرى اتحاديه‌ در ميان کارگران کشاورزى در اواخر ۱۸۶۵، که نخستين بار در اسکاتلند جامه عمل پوشيد، يک واقعه تاريخى است. در باکينگام‌شاير که يکى از محروم‌ترين مناطق انگلستان است کارگران کشاورزى براى افزايش دستمزد هفتگى خود از ۹ شيلينگ، ده شیلینگ به ۱۲ شيلينگ، در مارس ۱۸۶۷ اعتصاب بزرگى براه انداختند. (افزودۀ نشر سوم [توسط انگلس]): چنان که از سطور پيش مي‌توان دريافت، جنبش پرولتارياى زراعى انگلستان، که از زمان بروزات خشن خود در سال‌هاى پس از ۱۸۳۰، و بويژه پس از باجرا درآمدن قوانين فقرای جديد، تماما سرکوب شده بود، در سال‌هاى شصت مجددا آغاز مي‌شود، و سرانجام در ۱۸۷۲ به نقطه اوج دوران‌ساز خود مي‌رسد. من در جلد ۲ به اين بازخواهم گشت، و نيز به کتاب آبى‌هائى خواهم پرداخت که از سال ۱۸۶۷ در باره وضع کارگران کشاورزی انگلستان منتشر شده است).9

۵۵- Reynold's Newspaper  [روزنامه رینولد] ، ۲۱ ژانويه ۱۸۶۶. همين روزنامه هر هفته ليست کاملى از سوانح مصيبت‌بار قطار تحت عناوين جنجالى نظير «تصادفات هولناک و مرگبار»، «تراژدي‌هاى دلخراش‌» و امثال آن منتشر مي‌کند. اينهم جوابى است که يکى ازکارگران شرکت نورت استافورد شاير لاين [North Staffordshire Line] براى اين روزنامه فرستاده است: «اگر آتش‌بان و راننده لکوموتيو لاینقطع هوشيار و مراقب نباشند عواقبى ببار مي‌آيد که همه بر آن آگاهند. اما چگونه مي‌توان از آدمى که ۲۹، ۳۰ ساعت، آنهم در معرض باد و بدون استراحت، بر سر چنين کارى بوده است چنان انتظارى داشت؟ مثال زير نمونه‌اي است که بکرات اتفاق مي‌افتد: يکبار آتش‌بانى صبح خيلى زود دوشنبه شروع بکار کرد. وقتى آنچه را که يک روز کار ناميده مي‌شود تمام کرد، ۱۴ ساعت و پنجاه دقيقه کار کرده بود. پيش از آنکه فرصت کند غذائى بخورد باز از او خواسته شد که سر خدمت حاضر شود … اين بار که کارش را تمام کرد، ۱۴ ساعت و ۲۵ دقيقه کار کرده بود، يعنى جمعا ۲۹ ساعت و ۱۵ دقيقه بدون وقفه. کار بقيه هفته‌اش هم از اين قرار بود: چهارشنبه ۱۵ ساعت و ۳۵ دقيقه، پنج شنبه ۱۵ ساعت و ۳۵ دقيقه، جمعه ۱۴ ساعت و نيم، شنبه ۱۴ ساعت و ۱۰ دقيقه؛ جمع کل هفته، ۸۸ ساعت و ۴۰ دقيقه. سردبير محترم، اکنون مجسم کنيد چه حالى به او دست داد وقتى ديد براى تمام اين مدت کار مزد ۶ روز و ربع را به او داده‌اند. بخيال اينکه اشتباهى رخ داده به وقت‌نگهدار مراجعه کرد…و جويا شد که منظور از يک روز کار چيست، جواب شنيد ۱۳ ساعت در روز براى يک کارگر خوب، يعنى ۷۸ساعت  در هفته…  بعد پول کار مازاد بر ۷۸ ساعت هفتگى‌اش را خواست. با درخواستش موافقت نشد، اما بالاخره گفتند که ۱۰ پنى ديگر هم به او خواهند داد» (همان روزنامه، ۴ فوريه ۱۸۶۶).

۵۶- رجوع کنید به ف. انگلس، ماخذ قبل، ص۴-۲۵۳.

۵۷- دکتر لتبی [Letheby] پزشک مشاور هيئت بهداشت اعلام داشت: «حداقل هوای لازم براى هر فرد بزرگسال در يک اطاق خواب بايد ۸/۴  متر ‌مکعب و در يک اطاق نشيمن ۱۴ متر ‌مکعب باشد». دکتر ريچاردسون پزشک ارشد بيمارستان هاى لندن مي‌گويد: «زنان دوزنده در همه رشته‌ها، منجمله کلاهدوزها، زنانه‌دوزها، و چرخ‌کارهاى معمولى، سه بدبختى دارند: زياده‌کارى، کمبود هوا، و سوء تغذيه يا سوء هاضمه … کار با سوزن و نخ بطورکلى…با احوال زنان سازگاری بسيار بيشتری دارد تا با احوال مردان. اما بدى اين صنعت، بخصوص در پايتخت، اینست که در انحصار حدود ۲۶ سرمايه‌دار قرار دارد که بدليل برخوردارى از امتيازات ناشى از [بزرگی] سرمايه، مي‌توانند سرمايه بريزند و از مزاياى کار ديگران بهره ببرند. اين قدرت را تمام طبقه حس مي‌کند. اگر خياط زنانه‌دوزى بتواند چند مشترى ثابت براى خود دست و پا کند، وضع رقابت طوري است که او بايد در خانه خود را از شدت کار هلاک کند، و الزاما همين زياده‌کارى را بر هر کس که در اين کار به او کمک مي‌کند نيز تحميل نماید. اگر در اين تلاش مستقل موفقيت نيابد بايد به استخدام يک کارگاه توليدى درآيد، که در آنصورت کارش کمتر نيست اما پولش محفوظ است. اما در آنجا بصورت يک برده صرف در مى‌آيد که دستخوش نوسانات اجتماعی است. در حالت اول در خانه خود در يک اطاق از گرسنگى بحال مرگ مي‌افتد، و در حالت دوم پانزده، شانزده و يا حتى هیجده ساعت در شبانه‌روز در هوائى که بسختى قابل تحمل است و با غذائى که حتى اگر خوب باشد در نبود هواى سالم قابل هضم نيست، باز همان وضع را پیدا می‌کند. بيمارى سل، که مرضى است صرفا ناشى از هواى بد، قربانيان خود را از ميان اين افراد مي‌گيرد» (دکتر ريچاردسون، کار و زياده کارى، مندرج در Social Science Review ، ۱۸ ژوئیه ۱۸۶۳).

۵۸ - مورنينگ استار، ۲۳ ژوئن ۱۸۶۳. روزنامه تايمز از اين فرصت بمنظور دفاع از برده‌داران امريکا در مقابل برايت و سايرين استفاده کرد. در يکى از مقالات اصلى شماره ۲ ژوئيه ۱۸۶۳ اين روزنامه مي‌خوانيم: «بسيارى از ما فکر مي‌کنيم در حاليکه ما دختران جوان خود را زير فشار کار از پا در مي‌آوريم، و در اين راه بجاى ضربات تازيانه از شلاق گرسنگى بعنوان ابزار جبر استفاده مي‌کنيم، چندان حق نداريم آتش سلاح خود را متوجه خانواده‌هائى کنيم که برده‌دار بدنيا آمده‌اند، و لااقل شکم بردگان خود را سير مي‌کنند، و از آنها بملايمت کار مي‌کشند». بر همين سياق، استاندارد، يک روزنامه توری، به سرزنش کشیش نيومن هال برخاست که: «ايشان برده‌داران را تکفير کردند، ولى نمازشان را در کنار نيک‌مردانى مي‌خوانند که بدون احساس گناه رانندگان و شاگرد ‌رانندگان اتوبوس‌هاى لندن و غیره را با دستمزدهاى لايق سگ به کار مي‌کشند» (استاندارد، ۱۵ اوت ۱۸۶۳). و سرانجام نوبت به حکيم غيب‌گوى ما توماس کارلايل رسيد، کسى که من هفده سال پیش در ۱۸۵۰ در باره‌اش نوشتم «نبوغ به درک واصل شده، اما نبوغ‌پرستی باقى مانده است». ایشان ضمن يک حکايت اخلاقى کوتاه، بزرگترين واقعه تاريخ معاصر، جنگ داخلى امريکا، را به اين سطح تقليل مي‌دهد که زيد شمالى با تمام قوا مي‌خواهد سر عمرو جنوبى را از بدن جدا کند چون زيد شمالى کارگرش را روزانه اجير مي‌کند و عمرو جنوبى «عُمرا»  .(‘Ilias Americana in Nuce’, Macmillan’s Magazine, August 1863)بدین ترتیب حباب همدردی توری‌ها با کارگران شهری - و نه خدای ناکرده با کارگران روستائی! - سرانجام ترکید. و معلوم شد محتوائی جز همان برده‌داری ندارد!

۵۹ - دکتر ريچاردسون، ماخذ قبل، ص۴۷۶ و بعد.

۶۰ کميسيون اشتغال کودکان، گزارش سوم، لندن، ۱۸۶۴، صiv-vi .

۶۱- «در استافوردشاير و در ويلز جنوبى هر دو، زنان و دختران جوان هم در داخل معدن و هم بر سر تل‌هاى ذغال، آنهم نه تنها در روز بلکه همچنین در شب، بکار گرفته مي‌شوند. به اين عمل در اغلب گزارشاتى که تقديم مجلس گرديده بمنزله عملى که زيان‌هاى عظيم و آشکارى بهمراه دارد اشاره شده است. اين زنان و دختران که با مردان در يکجا کار مي‌کنند، و با دوده و کثافتى که سر و رويشان را پوشانده بسختى از مردان قابل تشخيص‌‌اند، به سبب از دست دادن حرمت نفس‌‌شان، که نمي‌تواند ناشى از شغل غيرزنانه‌شان نباشد، در معرض سقوط شخصيت قرار دارند» (ماخذ قبل، ص ۱۹۴، .xxvi همچنين رجوع کنید به گزارش سوم (۱۸۶۵)، ۶۱، صxiii). در شيشه‌‌سازی‌ها نیز وضع از همین قرار است.

۶۲- يکى از صاحبان صنايع فولاد که کودکان را براى کار شبانه بخدمت مي‌گيرد چنین متذکر مي‌شود: «طبيعى است که پسر بچه‌هائى که در شب کار مي‌کنند در روز نتوانند بخوابند و بجای استراحت کافى بیشتر جست و خیز کنند» ( گزارش چهارم، ۶۳، صxiii). يکى از پزشکان درباره اهميت نور آفتاب در حفظ سلامت و رشد بدن چنين نظر مي‌دهد: «نور مستقيما بر نسوج بدن تاثير مي‌گذارد و به آنها استحکام و خاصیت ارتجاعی‌ مي‌بخشد. عضلات حيواناتى که نور کافى به آنها نرسد شل مي‌شود و خاصيت ارتجاعی خود را از دست مي‌دهد، نيروى عصبى در نتیجه تحريک ناکافى شادابى و حساسيت خود را از دست مي‌دهد، و راه بالندگى و رشد کلا سد مي‌شود … در مورد کودکان، دسترسى مداوم به نور زياد در طول روز، و به نور مستقيم خورشيد در قسمتى از روز، اساسى‌ترين عامل در تامين سلامت آنهاست. نور به ساخته شدن خون خوب و کامل در بدن کمک مي‌کند، و تارهاى عضلانى نو‌ساخته را سفت و محکم مي‌گرداند. نور بمنزله محرک بر ارگان‌هاى بينائى نيز تاثير مي‌گذارد، و از این طریق فعاليت کارکردهاى مختلف مغز را تقويت مي‌کند». دکتر و. استرنج [W. Strange] پزشک ارشد بيمارستان عمومى وُرسْتِر [Worcester] که فراز فوق از کتاب در باب سلامت او نقل شد، در نامه‌اى به يکى از کميسرها بنام آقاى وايت مي‌نويسد: «سابقا، در لانکاشاير که بودم، اين فرصت را داشتم که اثرات شب-کارى بر کودکان را بررسى کنم. و اکنون بصراحت مي‌گويم که بر خلاف آنچه برخى کارفرمايان خیلی علاقه دارند بگویند، کودکانى که به کار شبانه گمارده مي‌شدند بزودى سلامت خود را از دست مي‌دادند» ( کميسيون اشتغال کودکان، گزارش چهارم، ۲۸۴، ص۵۵). اين واقعیت که چنين مساله‌اى اساسا موضوع يک مجادله جدى قرار مي‌گيرد خود به بهترين نحو نمایانگر تاثير شيوه توليد کاپیتالیستی بر کارکردهاى دماغى سرمايه‌داران و خادمين آنهاست.

۶۳- ماخذ قبل، ۵۷، ص  xii.

۶۴- ماخذ قبل، ۵۸، صxii .

۶۵- ماخذ قبل.

۶۶- ماخذ قبل، ص  xiii. سطح سواد اين «قوه کارها» طبعا بايد همان باشد که از گفتگوهاى زير با يکى از کميسرها پيداست. جرمایا هِينز [Jeremia Haynes] ۱۲ ساله: «چهار ضربدر چهار ميشه هشت، چهار چهار تا ميشه شونزده تا. شاه کسيه که صاحب همه پولا و همه طلاهاست. ما شاه داريم (به او گفته شد که ملکه داريم)، اسمش پرنسس الکساندر است. ميگن با پسر ملکه عروسى کرده. پسر ملکه پرنسس الکساندر است. پرنسس مَرده». ويليام تِرنِر [Turner] ۱۲ ساله: «من تو انگلستان زندگى نمي‌کنم. بنظرم يه کشوريه، اما قبلنا نميدونستم». جان موريس ۱۴ ساله: «شنيدم ميگن خدا دنيا را ساخته، بعدشم همه غرق شدن الا يکى، اون يکى هم شنيدم يه پرنده کوچيکى بوده». ويليام اسميت، ۱۵ ساله: «خدا مرد را ساخته، مردم زن را». ادوارد تیلور ۱۵ساله: «لندن، نميدونم کجاس». هنرى ماتيو ۱۷ ساله: «کليسا رفته‌ام، اما اين اواخر خيلى وقتا نرفته‌ام. يه اسمى بود که واعظه خيلى ازش حرف مي‌زد، عيسى مسيح بود، اما اسم بقيه را نميدونم، راجع به اون يکى هم چيزى نميدونم، انگار کشته نشده، مثل بقيه مردم مرده. این بابا يه جورائى مثل بقيه مردم نبوده، چون که يه جورائى مذهبى بوده، ولى بقيه مردم مذهبى نبوده» (ماخذ مذکور، صxv). «شيطون آدم خوبيه. نميدونم کجا زندگى ميکنه». «عيسى آدم خبيثى بوده». «اين دختر God را dog نوشت، و اسم ملکه را نمي‌دانست» ( کميسيون اشتغال کودکان، گزارش پنجم، ۱۸۶۶، ص ۵۵، مطلب ۲۷۸). در شيشه‌گري‌ها و کاغذ‌سازي‌ها هم سيستمى نظير موسسات فلزکاری برقرار است که شرح آن رفت. در کارخانه‌هاى کاغذ‌سازى که توليد بوسيله ماشين انجام مي‌گيرد کار شبانه در تمام قسمت‌ها، بجز قسمت زده‌گيرى، قاعده کلى است. در برخى موارد شب-کارى در تمام طول هفته بصورت نوبتی جريان دارد، و بدين ترتيب از شنبه شب تا نيمه‌شب يکشنبۀ هفته بعد ادامه مي‌يابد. کارگران روز-کار در هفته پنج روز ۱۲ ساعته و يک روز ۱۸ساعته، و کارگران شب-کار پنج شب ۱۲ ساعته و يک شب ۶ ساعته کار مي‌کنند. در موارد ديگرى هر گروه یک روز در میان ۲۴ ساعت متوالى کار مي‌کند. گروهى که دوشنبه ۶ ساعت کار مي‌کند، شنبه ۱۸ ساعت کار مي‌کند تا ۲۴ ساعت تکميل شود. باز موارد ديگرى هست که در آنها يک سيستم حد وسط برقرار است. دراين سيستم همه کارگرانى که بر ماشين‌هاى کاغذ‌سازى کار می‌کنند ۱۵ یا ۱۶ ساعت در تمام روزهاى هفته کار مي‌کنند. کميسر لرد [Lord] مي‌گويد اين سيستم «چنان که پیداست تمام خبائث آن دو سیستم ۱۲ ساعته و ۲۴ ساعتۀ تعویض نوبتی10 را يکجا در خود جمع دارد». در اين سیستمِ شب-کارى، کودکان زير ۱۳ سال، جوانان زير ۱۸ سال و زنان کار مي‌کنند. در سيستم ۱۲ ساعته گاه آنان را، بعلت غيبت همقطاران‌شان، مجبور به کار در يک شيفت دوبل۲۴ ساعته مي‌کنند. مدارک ثابت مي‌کند که دختران و پسران اغلب اوقات زياده‌کارى مي‌کنند، و کم نيست مواردى که اين زياده‌کارى تا حد ۲۴ يا حتى ۳۶ ساعت جان کندنِ بي‌وقفه ادامه می‌یابد. در پروسه «مستمر و يکنواخت» لعاب‌کارى دختران ۱۲ ساله‌اى را مي‌توان ديد که در تمام طول ماه روزى ۱۴ ساعت کار مي‌کنند «بدون آنکه ساعت استراحت يا توقف منظمى غير از دو يا حداکثر سه تنفس نيمساعته براى غذا داشته باشند». در بعضى کارخانه‌ها که شب-کارى منظم بطور کامل کنار گذاشته شده زياده‌کارى هولناکى بجاى آن معمول گرديده است، «آنهم اغلب در کثيف‌ترين و گرم‌ترين و يکنواخت‌ترين پروسه‌هاى کار» ( کميسيون اشتغال کودکان، گزارش چهارم، ۱۸۶۵، صxxxviii  و xxxix).

۶۷- گزارش چهارم، الخ، ۱۸۶۵، ۷۹، ص  xvi.

۶۸- گزارش چهارم…الخ، ۱۸۶۵، ۸۰، ص xvi .

۶۹- ماخذ قبل، ۸۲، ص xvii

۷۰- «در عصرى چون عصر ما، با آن غناى فکرى و تعهد به استدلال، آنکه نتواند براى هر چيز، حتى بدترين و منحط ‌ترين چيزها، دليل محکمى بياورد، بايد موجود مفلوکى باشد. هر آنچه در دنيا فساد پذيرفته دليل محکمى براى فساد پذيرفتن خود داشته است» (هگل، ماخذ قبل، ص ۲۴۹).

۷۱- کميسيون اشتغال کودکان، گزارش چهارم، ۱۸۶۵، ۸۵، ص xvii . کميسر وايت براى همين  گونه دلواپسي‌هاى وجدانى و از سر نازک‌دلی صاحبان صنايع شيشه‌‌سازی که معتقدند «اوقات غذاى منظم» براى کودکان غيرممکن‌ است زیرا موجب «از بين رفتن کامل» يا «بهدر رفتن» مقدارى حرارت متصاعد از کوره‌ها مي‌شود، جوابى دارد. جواب او هيچ شباهتى به جواب یور، سينيور و امثال آنها و مقلدين خوشه‌چين آلماني‌شان نظير روشر نداشت که مجذوب «پرهیز»، «از خود گذشتگى» و «صرفه‌جوئى» سرمايه‌داران در خرج کردن پول‌ خود، و مجذوب «دست و دلبازى» چنگیزی آنان در مورد جان انسان‌ها هستند. «اگر ساعات صرف غذا در اين موارد تثبيت شود اين احتمال وجود دارد که مقدار گرمائى بيش از آنچه در حال حاضر معمول است بهدر رود. اما بنظر نمي‌رسد ارزش پولى آن با شیره جان کودکان در حال رشد که اکنون در همه کارخانه‌هاى شيشه‌سازی اين کشور مکیده می‌شود برابری کند - کودکانی که وقت کافى ندارند غذايشان را سر فرصت بخورند و بعد از آن براى هضم غذا کمى استراحت کنند» (همان ماخذ، صxlv). اين حکايت سال ۱۸۶۵، «سال پيشرفت» است! اين کودکان، گذشته از نيروئى که صرف بلند کردن و جابجا کردن اشيا مي‌کنند، در دخمه‌هائى که در آن بطرى و بلور ساخته مي‌شود ضمن هر ۶ ساعت کار مستمر، ۲۴ تا ۳۲ کيلومتر راه مي‌روند. و کارشان اغلب روزانه ۱۴ يا ۱۵ ساعت است! در بسيارى از اين کارخانه‌هاى شيشه‌‌سازی نیز، مانند نخ‌ريسي‌هاى مسکو، سيستم نوبت‌کاری ۶ ساعته برقرار است. «در روزهاى کار در طول هفته، شش ساعت حداکثر وقت استراحت پيوسته‌اي است که مي‌توان داشت، و از اين وقت بخشى بايد صرف آمد و شد به محل کار، شستشو، لباس پوشيدن و غذا خوردن شود، بطوري که در واقع وقت بسيار کمى براى استراحت باقى مي‌ماند و براى هواخورى و بازى اصلا وقتى باقى نمي‌ماند مگر به قيمت فدا کردن وقت خواب که براى پسران ‌خردسال، بخصوص در چنين کار گرم و طاقت‌فرسائى، ضروري است … حتى يک خواب کوتاه يکسره هم ممکن نیست، زیرا اگر در شب باشد هول صبح زود بيدار شدن خواب را از بچه می‌گیرد، و اگر در روز باشد سر و صدا». آقاى وايت مواردى را ذکر مي‌کند که پسر بچه‌ای ۳۶ ساعت متوالى کار کرده، و موارد ديگرى را ذکر مي‌کند پسران ۱۲ ساله تا ساعت ۲ صبح جان کنده‌اند و بعد در خود کارگاه تا ساعت ۵ صبح (يعنى فقط ۳ ساعت!) خوابيده و مجددا شروع به کار کرده‌اند. آقايان ترمنهير و تافنِل که گزارش کلى را تنظيم کرده‌اند مي‌نويسند: «مقدار کارى که پسران خردسال، جوانان، دختران خردسال و زنان طى شيفت روز يا شب انجام مي‌دهند براستى خارق‌العاده است» (ماخذ قبل، ص  xliiiو xliv). اما در همان احوال، شايد پاسى از شب گذشته، جناب شيشه- سرمايه با شکم پر از پرهیز، و در حاليکه خود را با شراب پورت کاملا ساخته است، تلوتلوخوران از باشگاهش رو به خانه مي‌رود و مثل خل‌ها زير لب ونگ مي‌زند: «بریتانیائی هرگز، هرگز برده کسی نمي‌شود».

۷۲- در مناطق روستائى انگلستان حتى امروز هم گهگاه کارگر کشاورزى اگر روز يکشنبه در باغچه جلوى خانه‌اش کار کند بجرم هتک حرمت سَبَت محکوم به حبس مي‌شود. اما اگر همان آدم روز يکشنبه هوای دین به سرش بزند و از رفتن به کارخانه فلزکاری، کاغذسازی و شيشه‌سازی خوددارى کند، بجرم نقض قرارداد مجازات خواهد شد. پارلمان راست دین در مقابل شکوائيه‌هاى مربوط به نقض سبت، اگر این عمل طى «پروسه ارزش‌افزائی سرمايه» صورت گرفته باشد، خود را به کرى مي‌زند. کارگران روزمزد فروشگاه‌هاى مرغ و ماهى لندن در طومارى به تاريخ اوت ۱۸۶۳ خواستار لغو کار يکشنبه شدند. در اين طومار گفته مي‌شود که کار اين کارگران طى ۶ روز اول هفته روزى بطور متوسط ۱۶ ساعت و در روز يکشنبه بين ۸ تا ۱۰ ساعت است. از اين طومار همچنين درمي‌يابيم که شکم‌چران‌هاى نازک ‌طبع در جمع رياکاران اشراف‌منش اِکْسِتِر هال11 از عوامل خاص مشوق اين «يکشنبه‌کارى»اند. اين «قديسين»، با غیرتمندی خاص‌شان «در تیمار لذات جسمانى» خود،12 مسيحى بودن‌شان را از طریق حالت تسلیم و رضائی که در قبال زياده‌کارى، محروميت و گرسنگى دیگران دارند به نمايش مي‌گذارند. [آخر] «شکمبارگی براى معده آنان (کارگران) زيان‌آورتر است».13

۷۳- «ما در گزارشات قبلى خود اظهارات چند تن از صاحبان صنايع را مبنى بر آنکه ساعات طولانی کار…يقينا موجب فرسايش زودرس قوه کار کارگران مي‌‌شود، نقل کرده‌ايم» (ماخذ قبل، ۶۴، ص xiii).

۷۴- کرنز، ماخذ قبل، ص ۱۱۱-۱۱۰.

۷۵- جان وارد -  John Ward- لندن، ۱۸۴۳، ص ۴۲.

۷۶- نطق فِراند14 در مجلس عوام، ۲۷ آوريل ۱۸۶۳.

۷۷- «اينها عين کلمات بکار برده شده از جانب صاحبان صنايع پنبه است» (ماخذ قبل).

۷۸- ماخذ قبل. آقاى ويليرز [Villiers] عليرغم حسن نظر شخصي‌اش «قانونا» مجبور به مخالفت با درخواست کارخانه‌داران شد. معهذا بدليل فرمانبردارى هيئت‌هاى محلى نظارت بر اجراى قانون فقرا، آقايان به اهداف خود رسيدند. آقاى ردگريو [A. Redgrave]، بازرس کارخانه، به ما اطمينان مي‌دهد که اين بار سیستمی که در آن يتيمان و فرزندان فقرا «قانونا» کارآموز بحساب می‌آمدند «با بدرفتاري‌هاى سابق همراه نبود» (درباره اين «بدرفتاري‌ها» رجوع کنيد به کتاب پيش‌گفتۀ فردریک انگلس)، هر چند که يقينا در يک مورد «از اين سیستم در مورد تعدادى از دختران و زنان جوانى که از نواحى زراعى اسکاتلند به يورکشاير و چِِشاير آورده شده بودند سوءاستفاده شد». در اين «سیستم» کارخانه‌دار با مقامات خانه کار براى مدت معينى قرارداد مى‌بست، خوراک، پوشاک و مسکن کودکان را فراهم مي‌آورد، و پول نقد مختصرى هم به آنها مي‌داد. اظهار نظر آقاى ردگريو در اين مورد، که ذيلا نقل خواهيم کرد، بسيار عجیب است، بخصوص اگر در نظر بگيريم که سال ۱۸۶۰ حتى در ميان سال‌هاى رونق صنعت پنبه در انگلستان کاملا منحصر بفرد و، مستقل از آن، دستمزدها بطور استثنائى بالا بود. علت آن بود که اين تقاضاى خارق‌العاده براى کارگر بر متن اوضاعی بوجود آمده بود که ايرلند تقريبا از سکنه خالى شده، مهاجرت بيسابقه‌اى از مناطق زراعى انگلستان و اسکاتلند به استراليا و آمريکا در جريان بود، و جمعيت برخى نواحی زراعى انگلستان بعضا در نتيجه در هم شکسته شدن جسم و جان کارگران (که با قصد و غرض آگاهانه و با موفقيت به انجام رسيده بود) و بعضا بر اثر تکميل [برنامه] متفرق کردن جمعيت مازاد بر نياز اين مناطق توسط دلالان گوشت و پوست انسانى، بطور مطلق نزول کرده بود. حال با وجود همه اينها آقاى ردگريو چنین اظهار می‌دارد: «معذالک اين نوع کار (يعنى کار کودکان نوانخانه‌ها) تنها وقتى خواهان دارد که هيچ نوع ديگرى پيدا نشود، زيرا اين یک نوع کار گران قيمت است. دستمزد معمول يک پسر ۱۳ ساله حدود ۴ شيلينگ در هفته است، اما فراهم آوردن مسکن، خوراک، پوشاک، درمان، و مراقبت لازم براى ۵۰ تا ۱۰۰ نفر از اين پسرها، و کنار گذاشتن اجرتى هم براى آنها، با هفته‌اى سرانه ۴ شيلينگ ممکن نيست» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۶۰، ص۲۷). آقاى ردگريو فراموش مي‌کند بما بگويد که پس خود کارگر چطور مي‌تواند همه اين کارها را با هفته‌اى ۴ شيلينگ مزد فرزندانش براى آنها بکند، وقتى کارخانه‌دار نمي‌تواند براى۵۰ تا ۱۰۰ کودکى که قرار است مسکن، خوراک و مراقبت‌شان يکجا و مشترکا تامين شود بکند. براى پيشگيرى از هر گونه نتيجه‌گيرى غلطى که ممکن است از متن بالا بشود بايد اضافه کنم که صنعت پنبه انگلستان را، پس از آنکه مشمول قانون کارخانه سال۱۸۵۰ و تنظيماتى که اين قانون در مورد ساعات کار و غيره مقرر مي‌دارد قرار گرفت، بايد صنعت نمونه اين کشور بحساب آورد. وضع کارگر انگليسى صنعت پنبه از هر نظر بهتر از کارگر هم سرنوشتش در خاک قاره است. «کارگر کارخانه پروسى در هفته حداقل ۱۰ ساعت بيش از رقيب انگليسى‌اش کار می‌کند، و اگر در خانه‌اش با دستگاه بافندگى خودش کار کند کارش حتى از اين مقدار زياده‌کارى نيز فراتر مي‌رود» ( گزارشات بازرسان کارخانه …  ۳۱ اکتبر ۱۸۵۵، ص ۱۰۳). پس از برگذارى نمايشگاه صنعتى سال ۱۸۵۱، ردگريو به کشورهاى خاک قاره سفر کرد، و بخصوص در فرانسه و آلمان به گردش پرداخت تا در مورد شرايط کار در کارخانه‌هاى آنجا تحقيق کند. درباره کارگر کارخانه پروسى مي‌نويسد: «اجرتى که مي‌گيرد تنها براى کسب قوت ساده و وسایل راحتى بسيار مختصرى که به آن عادت داده شده کفايت مي‌کند … غذاى نامطبوع ناهنجارى مي‌خورد و سخت کار مي‌کند، و چنين است که در وضعی پست‌تر از کارگر انگليسى بسر مي‌برد» (گزارشات بازرسان کارخانه… ۳۱ اکتبر ۱۸۵۳، ص۸۵).

۷۹- کسانی که زياده‌کارى مي‌کنند «با سرعت عجيبى از بین می‌روند، اما جاى آنها که پرپر مي‌شوند فورا پر مي‌شود، و اين عوض شدن سريع و مکرر چهره‌ها تغييرى در منظره کلى نمي‌دهد» (ويکفيلد - E. G. Wakefield   -  انگلستان و آمريکا، ۱۸۳۳، جلد ۱، ص۵۵).

۸۰- رجوع کنید به بهداشت عمومى، گزارش ششم مسئول پزشکى شوراى معتمدين سلطنت، ۱۸۶۳، که در سال ۱۸۶۴ در لندن منتشر شد. در اين گزارش توجه خاصى به کارگران کشاورزى مبذول شده است. «سادرلند  [Sutherland] ... بطور کلی استانى بسيار پيشرفته معرفى مي‌شود…اما…در تحقيقى که اخيرا بعمل آمد معلوم شد که حتى سکنه آن نيز، در مناطقى که زمانى به داشتن مردان بلند قامت و سربازان سلحشور مشهور بودند، به نژادى رو به تباهى، نحيف و خميده نزول کرده‌اند. در سالم‌ترين شرايط، يعنى در دامنه تپه‌هاى مشرف به دريا، صورت کودکان گرسنه آنها به همان رنگ پريدگى و زردى است که در فضاى کثيف کوچه‌هاى لندن مي‌توان ديد» (و.ت. تورنتون، زيادى جمعيت و چاره آن، ماخذ قبل، ص۷۴ و ۷۵). اینها در واقع به آن ۳۰٫۰۰۰ «کوهپايه‌نشين سلحشور» شمال اسکاتلند مي‌مانند که شهر گلاسگو آنها را با فواحش و سارقين در کوچه پس کوچه‌هاى خود محشور کرده است.

۸۱- «با آنکه سلامت ملت يک وجه مهم سرمايه ملى است، متاسفانه بايد گفت طبقه کارفرما براى حفظ و گرامیداشت اين گنجينه پيشاپيشِ همگان حرکت نکرده ‌است… ملاحظه سلامت کارگران بزور به کارخانه‌داران تحميل شد» (تايمز، ۵ نوامبر ۱۸۶۱). «مردانى که از وست رايدينگ [West Riding] برخاسته بودند به تجار جهانى پارچه و لباس تبديل شدند … سلامت کارگران فدا شد، و نژاد آنها شايد طى دو سه نسل به تباهى کشانده شد. اما عکس‌العملى نشان داده شد. طرح قانونى لرد شَفتْزبرى [Shaftesbury] ساعات کار کودکان را محدود ساخت…» (ثبت احوال کل، گزارش بیست و دوم، ۱۸۶۶).

۸۲- لذا بعنوان مثال مي‌بينيم که در آغاز سال ۱۸۶۳ بيست و شش شرکت بزرگ چینی‌سازی‌‌ در استافورد‌شاير، و منجمله شرکت جازایا وِجْوود و پسران، ضمن عرضه طومارى به مجلس خواستار «وضع برخى قوانين» مي‌شوند. در اين طومار گفته شده بود که رقابت با ساير سرمايه‌داران اجازه نمي‌دهد ایشان ساعات کار کودکان را داوطلبانه محدود کنند، و الى آخر. «هر چند که ما فجايع پيش‌گفته را شديدا محکوم مي‌کنيم، ممانعت از آنها از طريق هر گونه طرحی که مورد توافق همه کارخانه‌داران باشد ناممکن است … با در نظر گرفتن تمامى اين نکات، ما به اين نتيجه رسيده‌ايم که بايد در اين مورد قوانينى وضع شود» (کميسيون اشتغال کودکان، گزارش اول، ۱۸۶۳، ص ۳۲۲). (افزوده نشر دوم:) همين اواخر نمونه بسيار بارزترى بدست داده شد. قيمت بالاى پنبه طى يک دوره پر تب و تاب فعاليت، کارخانه‌داران بلکبرن [Blackburn] را بر آن داشت تا از طريق توافق متقابل از ساعات کار کارخانه‌هايشان بکاهند. اين دوره [رونق] در حدود اواخر نوامبر ۱۸۷۱ بسر آمد. کارخانه‌داران ثروتمندتر، که ريسندگى و بافندگى را يکجا در کارخانه‌هایشان انجام مي‌دهند، طى اين مدت از افت توليدى که متعاقب اين توافق پيش آمد استفاده کردند، کسب‌شان را گسترش دادند و از این طریق به هزينه کارفرمايان کوچک‌تر سودهاى سرشار به جيب زدند. کارفرمايان کوچک که به این نحو در تنگنا افتاده بودند به کارگران روى آوردند و مصرانه از آنان خواستند دست به يک آژيتاسيون جدى براى نظام ۹ ساعت کار بزنند، و قول دادند که در اين راه به آنان کمک‌هاى مالى کنند!

۸۳- اين مقررات قانونى کار (که نظایرش در همان دوران در فرانسه، هلند، و ساير کشورها نيز وجود داشت) در انگلستان تا ۱۸۱۳ رسما لغو نشد، اما در آن زمان مناسبات توليدی [کاپیتالیستی] ديگر مدت‌ها بود آنها را به کناری روبیده بود.

۸۴- «هيچ کودک زير ۱۲ سال نبايد در هيچ موسسه توليدى بيش از ۱۰ ساعت در روز بکار گرفته شود» ( قوانين عمومى ماساچوست، ۶۳، فصل ۱۲. اين قوانين در فاصله سال‌هاى ۱۸۳۶ و ۱۸۵۸ از تصويب گذشت). «کار انجام گرفته طى مدت ۱۰ ساعت در هر روز در کليه کارخانه‌های پنبه‌ريسى، پشم‌ريسى، ابرشيم‌ريسى، کاغذ‌سازى، شيشه‌گرى، و کتان‌ريسى، و يا در کارگاه‌هاى توليد آهن و برنج، روزکار قانونى محسوب مي‌شود. و مقرر مي‌گردد که از اين پس هيچ فرد صغيرى در هيچ کارخانه‌اى بيش از ۱۰ ساعت در روز، يا ۶۰ ساعت در هفته، نگاهداشته يا بکار واداشته نشود. و مقرر مي‌گردد که از اين پس هيچ فرد صغيرى که کمتر از ۱۰ سال سن داشته باشد در هيچ کارخانه‌ى در اين ايالت بعنوان کارگر پذيرفته نشود» (ايالت نيوجرزی. قانون محدوديت ساعات کار ... الخ، بندهاى ۱ و ۲، قانون مصوب ۱۸ مارس ۱۸۵۱). «هيچ فرد صغيرى که ۱۲ سال تمام و کمتر از ۱۵ سال سن داشته باشد نبايد در هيچ موسسه توليدى بيش از ۱۱ ساعت در يک روز، يا پیش از ۵ بامداد و يا پس از ۷ و نيم شامگاه، کار کند» (قوانين تجديد نظر شده ايالت رود آيلند...الخ، فصل ۱۳۹، بند ۲۳، ۱ ژوئيه ۱۸۵۷).

۸۵- ج. ب. بايلْز - J. B. Byles - نشر هفتم، لندن، ۱۸۵۰، ص ۲۰۵، نشر نهم، ص۲۵۳. همين توری علاوه بر اين تصديق مي‌کند که «لوايح قانونى که ناظم دستمزدها اما بضرر کارگر و بنفع ارباب بود براى دوره‌اى طولانى، ۴۶۴ سال، دوام آورد. طى اين مدت جمعيت رشد کرد، و در نتيجه اين قوانين از هر نظر زائد و دست و پا گير تشخيص داده شد» (همانجا، ص۲۰۶).

۸۶- در مورد اين آئين‌نامه ويد (Wade) بدرست چنين نظر مي‌دهد: «از گفته فوق (يعنى با توجه به آئين‌نامه ۱۴۹۶) چنين برمي‌آيد که غذا معادل ثلث درآمد يک کارگر صنعتکار [artificer] و نصف درآمد يک کارگر کشاورزى را بخود اختصاص مي‌داده است، که خود نمودار درجه استقلال بيشتر طبقات کارگر نسبت به زمان کنونى است، زيرا خوراک اکنون کسر بسيار بزرگترى از مزد آنان را بخود اختصاص مي‌دهد» (ويد، تاريخ طبقات متوسط و کارگر، ص۲۵-۲۴، ۵۷۷). با يک نگاه بسيار سطحى به کتاب Chronicon  Preciosum اسقف فليتوود [Fleetwood] نشر اول، لندن، ۱۷۰۷، و نشر دوم، لندن، ۱۷۴۵، می‌توان اين نظر را که دليل تفاوت مذکور تفاوت قيمت‌هاى نسبى خوراک و پوشاک در آن‌ زمان و اين زمان است رد کرد.

۸۷- ويليام پتى، آناتومى سياسى ايرلند، ۱۶۷۲، نشر ۱۶۹۱، ص۱۰.

 ۸۸- گفتارى در باب ضرورت تشويق صنعت مکانيک، لندن،۱۶۹۰، ص۱۳. مَکآلى [Macauly] که تاريخ انگلستان را به نفع حزب ليبرال و بورژوازى تحريف کرده است، چنين داد سخن مي‌دهد: «در قرن هفدهم رسم بکار گماردن زودرس کودکان چنان رواجى داشت که به نسبت گسترش نظام [تولید] مانوفاکتوری تقريبا غير قابل باور مي‌نمايد. در ناريچ، مرکز اصلى صنعت توليد پوشاک، بچه شش ساله قادر به کار محسوب می‌شد. چندين نويسنده آن‌ زمان، که در میان‌شان برخى شهره به شفقت بودند، اين واقعيت را با مسرت خاطر ثبت کرده‌اند که تنها در همان شهر دختران و پسران بسيار کم سن و سال ثروتى توليد مي‌کنند که سالانه بمقدار دوازده هزار پوند از حد لازم براى زندگی بخور نمیر خود ايشان تجاوز مي‌کند. هر چه در تاريخ گذشته دقيق‌تر مي‌شويم به دلايل بيشترى براى مخالفت با آنان که تصور مي‌کنند عصر ما مفاسد اجتماعى جديدى ببار آورده دست مي‌يابيم … [حال آنکه] آنچه جديد است فرزانگی و انسانيتى است که آن مفاسد را دفع مي‌کند» (تاريخ انگلستان، جلد ۱، ص۴۱۷). مکآلى مي‌توانست اين نمونه را هم گزارش کند که دوستداران «بي‌نهايت با حسن نيت» بازرگانى در قرن هفدهم با «مسرت خاطر» داستان کودک چهار ساله‌اى در يکى از نوانخانه‌هاى هلند را نقل کرده‌اند که از او کار کشيده مي‌شد، و اين نمونۀ «تقواى عملى» در تمامی نوشته‌هاى بشر دوستانى از نوع مکآلى تا زمان آدام اسميت مورد تایيد قرار گرفته است. درست است، با عروج صنایع مانوفاکتورى (منظور صنایع مانوفاکتوری در مقابل صنايع دستى پیشه‌وری است)15 رد پاى استثمار کودکان نيز بتدريج ظاهر مي‌شود. استثمار کودکان در ميان دهقانان همواره بدرجه‌ای وجود داشته، و با سنگين‌تر شدن يوغ استثمار بر گردن روستائيان رشد بيشترى یافته است. گرايش سرمايه [به استثمار کودکان] واضح و شبهه‌ناپذير است، اما شواهد و نمونه‌ها در این زمینه همان قدر نادر است که نوزاد دو سر. لذا اين نمونه‌ها از جانب «دوستداران بازرگانی» دوراندیش بعنوان نمونه‌هائى بسيار غريب و در خور ذکر مورد توجه قرار گرفته و بعنوان سرمشق به معاصران و آيندگان توصيه شده‌اند. همين مکآلى مجيزگوى چرب زبان اسکاتلندى مي‌گويد: «ما امروز فقط سخن از پسرفت مي‌شنويم و فقط پیشرفت مي‌بينيم». بنازم آن چشم و، از آن بالاتر، آن گوش را!

۸۹- در میان آنها که کارگران را محکوم می‌کنند، خشمگین‌تر از همه نویسنده ناشناس همين مقاله‌ای در باب صناعت و تجارت، حاوى ملاحظاتى پيرامون ماليات‌ها…الخ، لندن، ۱۷۷۰، است. او پيش از اين مقاله در نوشته ديگرش، ملاحظاتى پيرامون ماليات‌ها، لندن، ۱۷۶۵، نیز به اختصار به اين موضوع پرداخته بود. آرتور يانگ، اين بلغورگر بى‌همتاى اعداد و آمار، اين پولونيوس16 اقتصاد سياسى نيز در همين طرف خط ايستاده است. برجسته‌ترين مدافعین کارگران عبارتند از: ژاکوب واندرلینت در کتاب پول جواب همه چیز است، لندن، ۱۷۳۴، اسقف ناتانيل فورستر [Nathaniel Forster] دکتر در الهيات، در کتاب تحقیقی در باب علل گرانی قیمت ارزاق، لندن، ۱۷۶۷، دکتر پرايس (Price)، و بويژه خود پاستلتویت، هم در ضميمه واژه‌نامه جهانى صنعت و تجارت و هم در کتاب ديگرشGreat Britain's Commercial Interest Explained and Improved نشر دوم، لندن، ۱۷۵۹. شواهد و واقعيات [مربوط به موضوع مورد مجادله] را مي‌توان در آثار بسيارى نويسندگان ديگر، از جمله جازايا تاکر [Josiah Tucker] يافت.

۹۰- پاستِلْتوِیت ، همان ماخذ،«گفتار مقدماتی اول» ، ص۱۴.

۹۱- مقاله‌ای در باب صناعت و… الخ. نويسنده خود در صفحه ۹۶ بما مي‌گويد که اين «خوشبختی» کارگر کشاورزى انگليسى در ۱۷۷۰ در واقع به چه معنا بود. «قواى کاري‌شان همواره به حداکثر تحت فشار (upon the stretch) است. نه سطح زندگى‌ نازل‌تر از آن که اینها دارند ممکن است، و نه کاری سخت‌تر از آن که می‌کنند».

۹۲- مذهب پروتستان با تبديل تقريبا همه تعطيلات سنتى به روزهاى کار، نقش مهمى در تکوین سرمايه ايفا کرد.

۹۳- مقاله‌اى … الخ، صفحات ۱۵، ۴۱، ۹۶، ۹۷، ۵۵، ۵۷، ۶۹. ژاکوب واندرلینت در همان ۱۷۳۴ اعلام کرده بود که سرّ شِکوه سرمايه‌داران از تنبلى کارگران چيزى جز اين نبود که مي‌خواستند کارگران حال در ازای همان دستمزدهای سابق بجاى چهار روز شش روز کار کنند.

۹۴- ماخذ قبل، ص۳-۲۴۲.

۹۵- ماخذ قبل، ص۲۶۰. مي‌گويد: «فرانسويان به تصورات هيجانى ما از آزادى مي‌خندند»، (ماخذ مذکور، ص۷۸).

۹۶- «آنان بخصوص به کار بيش از ۱۲ ساعت در روز اعتراض کردند، زيرا قانون محدوديت روزکار به اين تعداد ساعت، تنها چيز خوبي است که از قوانين جمهورى برايشان باقى مانده» (گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۵۵، ص ۸۰). قانون فرانسوى ۱۲ ساعت کار در فرانسه مصوب ۵ سپتامبر ۱۸۵۰، که روايت بورژوائى فرمان ۲ مارس ۱۸۴۸ دولت موقت است، بدون استثنا شامل حال کليه کارگاه‌ها مي‌شود. پیش از اين قانون روزکار در فرانسه حد معينى نداشت، در کارخانه‌ها به چهارده، پانزده ساعت يا بيشتر مي‌رسيد. رجوع کنيد به کتاب طبقات کارگر فرانسه طی سال ۱۸۴۸ نوشته آقای بلانکی [Blanqui]. آقاى بلانکى (اقتصاددان، نه بلانکى انقلابى) از طرف دولت مامور تحقيق درباره وضع طبقه کارگر شده است.

۹۷- بلژيک در زمينه تنظيم ساعات کار روزانه نمونه کامل يک دولت بورژوائى بوده است. لرد هوارد دو والدن (Howard de Walden) ، وزير مختار انگليس در بروکسل، در گزارش مورخ ۱۲ مه ۱۸۶۲ خود به وزارت امور خارجه کشورش مي‌نويسد: «آقاى روژيه، وزير، براى من توضيح داد که در مورد محدوديت کار کودکان نه يک قانون سراسرى وجود دارد و نه تنظيمات محلى، و دولت طى سه سال اخير در هر دوره پارلمان در صدد ارائۀ لايحه‌اى در اين مورد برآمده، اما مخالفت غرض‌ورزانه‌اى که با هر قانونى که ناقض اصل آزادى کامل کار باشد بعمل مي‌آيد هر بار سد غير قابل عبورى در برابر آن ايجاد کرده است».

۹۸- «يقينا مايه تاسف بسيار است که طبقه‌اى از افراد ۱۲ ساعت در روز زحمت بکشند -  ۱۲ساعتى که با احتساب اوقات صرف غذا و رفت و برگشت به محل کار، در واقع به ۱۴ ساعت از ۲۴ ساعت مي‌رسد … مساله سلامت بکنار، فکر مي‌کنم هيچکس در تصديق اين نکته درنگ نکند که مکيدن کامل وقت طبقات کارگر این گونه بیوقفه، از سن پائين ۱۳ سالگى ببعد، و در صنايعى که هيچگونه محدوديتى در موردشان وجود ندارد از سنين بسيار پائين‌تر، اخلاقا بينهايت تعدى‌آميز و خباثتى است که بايد بشدت محکوم شود … بنابراين، بجهت [حفظ] اخلاق عمومى، بجهت پرورش ملتى منضبط و بجهت آنکه بخش عظيمى از مردم از حد معقولى از خوشي‌هاى زندگى بهرمند گردند، بسيار مطلوب است که در کليه صنايع بخشى از هر روز کار به استراحت و تفريح اختصاص يابد» (لنارد هورنر، مندرج در گزارشات بازرسان کارخانه …۳۱ دسامبر ۱۸۴۱).

۹۹- رجوع کنيد به: Judgement of Mr. J. H. Otway, Belfast. Hillary Sessions, County Antrim 1860

۱۰۰- يکى از چيزهائى که خصلت رژيم لوئى فيليپ پادشاه بورژوا [ى فرانسه] را بخوبى نشان مي‌دهد اينست که تنها قانون کارخانه‌اى که در عهد سلطنتش بتصويب رسيد، قانون ۲۲ مارس ۱۸۴۱، هرگز باجرا درنيامد. اين قانون تنها کار کودکان را شامل مي‌شد. این قانون ۸ ساعت کار در روز براى کودکان ۸ تا ۱۲ ساله، ۱۲ ساعت براى کودکان ۱۲ تا ۱۶ ساله، و الى آخر، مقرر مي‌داشت، و متضمن استثنائات بسيارى بود که کار شبانه را حتى براى کودکان ۸ ساله مجاز مي‌‌‌داشت. نظارت بر اين قانون و اجراى آن، در کشورى که حتى حرکت موش‌هايش هم تحت نظارت پليس انجام مي‌گيرد، به حسن نيت «دوستداران بازرگانى» واگذار شده بود. تازه از ۱۸۵۳، آنهم تنها در يک حوزه ايالتى - حوزه شمال - يک نفر به سمت بازرس دولتى با حقوق ماهانه منصوب شده است. پديده ديگرى که به همان روشنی ماهیت کلی رشد اجتماعی فرانسه را نشان می‌دهد اين واقعيت است که قانون لوئى فيليپ تا انقلاب ۱۸۴۸ در ميان شبکه فراگير قوانين فرانسه منحصر بفرد باقى ماند.

۱۰۱- گزارشات بازرسان کارخانه …۳۰ آوريل ۱۸۶۰، ص۵۰.

۱۰۲- گزارشات بازرسان کارخانه …۳۱ اکتبر ۱۸۴۹، ص۶. 

۱۰۳- ماخذ قبل، ص۹۸.

۱۰۴ –  ضمنا توجه داشته باشيم که این اصطلاح مستعمل لنارد هورنر در گزارشات رسمى‌ اوست (گزارشات بازرسان کارخانه …۳۱ اکتبر ۱۸۵۹، ص۷).

۱۰۵- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ سپتامبر ۱۸۴۴، ص۱۵.

۱۰۶- قانون بکار گرفتن کودکان بمدت ۱۰ ساعت در روزِ را مجاز مي‌دارد مشروط به اینکه نه همه روزه بلکه يک روز در ميان باشد. در کل مي‌توان گفت که اين بند از قانون هيچگاه باجرا درنيامد.

۱۰۷- «از آنجا که کاهش ساعات کار آنها مستلزم استخدام عده بيشترى (کودک) است، انتظار می‌رفت که عرضۀ اضافى [نیروی کار] ناشى از کاهش حداقل سن کاری کودکان از ۹ به ۸ سال پاسخگوی این تقاضاى افزون‌تر باشد» (ماخذ قبل، ص۱۳).

۱۰۸- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۱۶.

۱۰۹- «بر من معلوم شد کسانى که ۱۰ شیلينگ در هفته مي‌گرفتند بابت ۱۰ درصد کاهش دستمزدها ۱ شيلينگ از حقوقشان کسر شده، و از ۹ شيلينگ باقيمانده‌شان ۱ شيلينگ و ۶ پنى بابت کاهش ساعات کار؛ يعنى جمعا ۲ شيلينگ و ۶ پنى از دستمزدشان کسر شده است، و با اینحال بسيارى از آنان گفتند که ۱۰ ساعت کار را ترجيح مي‌دهند» (ماخذ قبل).

۱۱۰- «هر چند آن (طومار) را امضا کردم، همان موقع هم فکر کردم که دارم کار اشتباهى مي‌کنم». «پس چرا کردى؟». «چون اگر نمي‌کردم عذرم را مي‌خواستند». بنابراين چنين بنظر مي‌رسد که اين امضا‌کننده احساس مي‌کرده «مظلوم» واقع شده، اما نه از جانب قانون کارخانه» (ماخذ قبل، ص۱۰۲).

۱۱۱- ماخذ قبل، ص۱۷. در ناحيه آقاى هورنر از ۱۰٫۲۷۰ مرد کارگر بزرگسال در ۱۸۱ کارخانه تحقيق بعمل آمد. اظهارات اين کارگران را مي‌توان در بخش ضميمه گزارشات کارخانه، مربوط به نيمسال منتهى به اکتبر ۱۸۴۸، يافت. اين تحقيقات کارمايه با ارزشى برای استفاده در ساير زمينه‌ها نيز بدست مي‌دهد.

۱۱۲- ماخذ قبل. رجوع کنيد به اظهارات گردآورى شده توسط خود لنارد هورنر، مطالب شماره ۶۹، ۷۰، ۷۱، ۷۲، ۹۲، ۹۳، و اظهارات گردآورى شده توسط کمک بازرس A، مطالب شماره ۵۱، ۵۲، ۵۸، ۵۹، ۶۲، ۷۰ در بخش ضميمه. در يک مورد نيز يکى از کارخانه‌داران حقيقت را رک و پوست ‌کنده بر زبان آورده است. نگاه کنيد به مطلب شماره ۱۴ و دنباله مطلب ۲۶۵ (ماخذ قبل).

۱۱۳- گزارشات بازرسان کارخانه ... ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۴-۱۳۳.

۱۱۴- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۴۸، ص۴۷.

۱۱۵- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۱۳۰.

 ۱۱۶- ماخذ قبل، ص۱۴۲.

۱۱۷- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۵۰، ص۶-۵.

۱۱۸- ماهيت سرمايه در اشکال تکامل يافته و تکامل نيافته‌اش يکسان است. در مجموعه قوانينى که اندکى پيش از شروع جنگ داخلى آمريکا با اعمال نفوذ برده‌داران بر اقلیم نيومکزيکو تحميل شد گفته مي‌شود که کارگر «پول او (سرمايه‌دار) است» زیرا سرمايه‌دار قوه کار او را خريده است. همين عقيده در ميان پاتريسين‌هاى رمى نيز شايع بود، و ادعا می‌کردند پولى که در اختيار پلبين وام‌گيرنده مي‌گذارند از طريق مصرف وسایل زندگی به پوست و گوشت او تبديل مي‌‌شود، و لذا اين «پوست و گوشت» در واقع «پول آنها» است. چنين بود فلسفه قانون شايلاک‌وار الواح ده‌ گانه.17 تئورى لينگِه مبنی بر اينکه پاتريسين‌هاى بستانکار گهگاه از گوشت تن بدهکاران در آن سوى رود سور و سات بر پا مي‌کردند، و تئورى دامِر در مورد شام آخر18 همچنان محل ترديدند.

۱۱۹- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۱۳۳.

۱۲۰- از جمله در نامه اَشورت [Ashworth] بشر دوست به لنارد هورنر که لحن کويکری آن حال آدم را بهم مي‌زند ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۴۹، ص۴).

۱۲۱- گزارشات بازرسان کارخانه ... ۳۰ آوريل ۱۸۴۹، ص۱۴۰.

۱۲۲- اين قضاوت محاکم نظم استان (county magistrates) يا بقول ويليام کابِت «زعماى بى‌مواجب»، قضات بى‌‌جيره و مواجبی هستند که از ميان سرشناس‌ترين مردم محل انتخاب مي‌شوند. اين افراد در واقع دستگاه قضائى خودى طبقات حاکم را تشکيل مي‌دهند.

۱۲۳- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۴۹، ص۲-۲۱. همچنين رجوع کنيد به نمونه‌هاى ديگر در همان ماخذ، ص‌ ۴ و ۵.

۱۲۴- بنا بر ماده ۱۰ بندهاى ۱ و ۲ قانون ويليام چهارم، فصل ۲۴، معروف به قانون کارخانۀ سِر جان هابهاس [Sir John Hobhouse]  هيچ صاحب‌ريسندگى، يا بافندگى، يا پدر، پسر و برادر چنين کارخانه‌دارى حق ندارد بعنوان قاضى نظم 19 در هيچ نوع رسيدگى به پرونده‌هاى مربوط به قانون کارخانه شرکت جويد.

۱۲۵- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۴۹، ص۲۲.

۱۲۶- ماخذ قبل، ص۵.

۱۲۷- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۶.

۱۲۸- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۴۹، ص۲۱.

۱۲۹- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۹۵.

 ۱۳۰- رجوع کنید به گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۴۹، ص۶، و شرح مفصل «سيستم جابجا کردن [کارگران]» ('shifting system') که از جانب بازرسان هاول و ساندرز (Saunders) در گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ارائه شده است. همچنين رجوع کنيد به طومار عرضه شده به ملکه از جانب روحانيون اَشتون و حومه20 علیه «سيستم شیفتی» در بهار ۱۸۴۹.

۱۳۱- بعنوان نمونه رجوع کنيد به مساله کارخانه و لايحه ده ساعت کار، نوشته ر. گرِگ [R. H. Greg]  لندن، ۱۸۳۷.

۱۳۲- ف. انگلس، مقالاتى درباره بريتانيا که در نويه رانيشه تسایتونگ بچاپ رسید. نقدهاى سياسى- اقتصادى، به سردبيرى خود من، شماره آوريل ۱۸۵۰، ص۱۳. طى سال‌هاى جنگ داخلى آمريکا همين دادگاه «عالى» در قانونى که عليه تسليح کشتى‌هاى راهزنان دريائى وجود داشت یک ابهام لفظى کشف کرد که منجر به معکوس شدن معناى قانون مزبور شد.

۱۳۳- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۵۰.

۱۳۴- در زمستان کار مي‌توانست بجاى اين در فاصله ۷ صبح تا ۷ شب انجام گيرد.

 ۱۳۵- «قانون فعلى (قانون ۱۸۵۰) سازشى بود که از طريق آن کارگران مزاياى قانون ده ساعت کار را دادند و در مقابل امتياز يکسان شدن زمان آغاز و پايان کار کسانی که ساعات کارشان محدود شده بود را گرفتند» (گزارشات بازرسان کارخانه …۳۰ آوريل ۱۸۵۲، ص۱۴).

 ۱۳۶- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ سپتامبر ۱۸۴۴، ص۱۳.

۱۳۷- ماخذ قبل.

۱۳۸- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۶، ص۲۰.

۱۳۹- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۶۱، ص۲۶.

۱۴۰- ماخذ قبل، ص۲۷. بطور کلى، وضع جسمانى توده‌های کارگر تحت تنظيمات قانون کارخانه بهبود چشم‌گيرى يافته است. کلیه گزارشات پزشکى در اين باره متفق ‌القولند. مشاهدات مختلف شخصى خود من نيز مرا به صحت آن متقاعد ساخته است. با اينحال، و جدا از ميزان وحشتناک مرگ و مير کودکان در سال‌هاى اول حيات، گزارشات رسمى دکتر گرين‌ها [Greenhow] بیانگر وضع نامساعد سلامت جسمی مردم در مناطق صنعتى در مقايسه با «مناطق زراعى برخوردار از سلامتى نرمال» است. بعنوان گواه اين مدعا، جدول صفحه بعد را از گزارش سال ۱۸۶۱ او بمنزله یک سند در نظر بگيريد:

در‌صد کارگران مذکر بزرگسال شاغل در صنایع نرخ مرگ و میر از عفونت‌های ریوی در میان هر ۱۰۰ هزار کارگر  مذکر نام ناحیه نرخ مرگ و میر ناشی از عفونت‌های ریوی در میان هر ۱۰۰ هزار نفر کارگر مونث در صد کارگران مونث شاغل در صنایع رشته شغلی صنعتی کارگران مونث
۱۴/۹ ۵۹ Wigan ۶۴۴ ۱۸/۰ پنبه
۴۲/۶ ٧٠٨ Blackburn ۷۳۴ ۳۴/۹ پنبه
۳۷/۳ ۵۴۷ Halifax ۵۶۴ ۲۰/۴ فاستونی
۴۱/۹ ۶۱۱ Bradford ۶۰۳ ۳۰/۰ فاستونی
۳۱/۰ ۶۹۱ Maccelsfield ۸۰۴ ۲۶/۰ ابریشم
۱۴/۹ ۵۸۸ Leek ۷۰۵ ۱۷/۲ ابریشم
۳۶/۶ ٧٢١ Stoke-upon-Trent ۶۶۵ ۱۹/۳ سفال
۳۰/۴ ۷۲۶ Woolstanton ٧٢٧ ۱۳/۹ سفال
  ۳۰۵ هشت ناحیه سالم زراعی ۳۴۰    

 

۱۴۱- همه مي‌دانند که «تجارت آزادیون» انگلیسی با چه اکراهى تن به لغو تعرفه حمايتى بر منسوجات ابريشمى دادند. و حال محروميت کودکان کارگر انگليسى از حمايت، کار همان تعرفۀ حمايتى سابق در مقابل واردات فرانسوى را براي ایشان مي‌‌کند.

۱۴۲- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۵۳، ص۳۰.

۱۴۳- در فاصله سال‌هاى۶۰-۱۸۵۹، در روزهاى اوج رونق صنعت پنبه در انگلستان، کارخانه‌داران کوشيدند کارگران مرد بزرگسال را به طمع دريافت مزد بالاتر در مقابل اضافه‌کارى به موافقت با افزايش ساعات کار بکشانند. کارگران متصدى ماشين‌هاى ريسندگى دستى و خودکار با ارسال طومارى براى کارفرمايان به اين آزمايش خاتمه دادند. در اين طومار گفته آمده بود: «به زبان ساده، زندگى ما تبدیل به بارى بر دوشمان شده است. و بر اثر اينکه تقريبا به اندازۀ دو روز (يعنى ۲۰ ساعت) در هفته بيش از ساير کارگران کشور محکوم به کار در کارخانه‌ايم احساس مي‌کنيم در اين سرزمين برده و زير دستيم، و احساس مي‌کنيم موجبات بقا و تداوم نظامی را فراهم می‌آوریم که به خود ما و نسل‌هاى آينده ما لطمه می‌زند… بنابراين بدينوسيله با کمال احترام به اطلاع‌تان مي‌رسانيم که پس از تعطيلات کريسمس و سال نو که به کار بازگرديم دقيقه‌اى بيش از ۶۰ ساعت در هفته - يعنى از شش تا شش، منهاى يک ساعت و نيم - کار نخواهيم کرد» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۶۰، ص۳۰).

۱۴۴- دربارۀ ابزارى که انشاى اين قانون براى نقض خود بدست مي‌دهد رجوع کنيد به گزارش پارلمانى:  Factories Regulations Acts[طرح‌های پارلمانی تنظیمات کارخانه] (۶ اوت ۱۸۵۹)، و در اين گزارش نوشتۀ لنارد هورنر تحت عنوان «پيشنهاداتى براى تکميل قوانين کارخانه، و بدينوسيله افزایش اختیارات بازرسان در ممانعت از کار غيرقانونى که اکنون بسيار رواج یافته است».

۱۴۵- «در ناحيۀ من کودکان ۸ ساله ببالا را طى نيمسال گذشته بطور واقعی از ۶ صبح تا ۹ شب بکار کشیده‌اند» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۵۷، ص۳۹).

۱۴۶- «قانون کارگاه‌هاى چاپ [روی پارچه] به تصديق همگان، هم از نظر مفاد مربوط به سوادآموزى و هم از نظر مفاد حمايتى‌اش، یک شکست محسوب می‌شود» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۶۲، ص۵۲).

۱۴۷- بعنوان نمونه نامۀ ا. پاتِر به تايمز در تاريخ ۲۴ مارس ۱۸۶۳. تايمز در پاسخ شورش کارخانه‌داران علیه قانون ده ساعت کار را به او يادآور شد.

۱۴۸- از جملۀ ايشان آقاى و. نيومارچ [W. Newmarch] است که در نگارش و ويراستارى کتاب تاريخ قيمت‌ها اثر توک [Tooke] مشارکت داشته. آيا عقب نشينى جبونانه در برابر افکار عمومى نامش پيشرفت علمى است؟

۱۴۹- قانونى که در ۱۸۶۰ در مورد رنگرزي‌ها و سفيدگري‌های پارچه بتصويب رسيد چنين مقرر مي‌داشت که از اول اوت ۱۸۶۱ کار بطور قطع به ۱۰ ساعت، يعنى ۱۰ ساعت و نیم در روزهاى عادى هفته و ۷ ساعت و نیم در روزهاى شنبه، محدود شود. اما با فرارسيدن سال سرنوشت، سال ۱۸۶۲، نمایش کمیک - تراژیک قديمی بار ديگر تکرار شد. کارخانه‌داران ضمن طومارهای خود از مجلس خواستند اجازه دهد بکار گماردن جوانان و زنان بمدت ۱۲ ساعت در روز بمدت يک‌ سال ديگر ادامه يابد. «در وضع موجود اين صنعت (منظور بحران قحط پنبه در آن‌ زمان است) بسيار بنفع کارگران بود که روزانه ۱۲ ساعت کار کنند و درآمد بيشترى داشته باشند». بدين منظور لايحه‌اى به مجلس آورده شد، اما «عمدتا بدليل مقاومت کارگران سفيدگر در اسکاتلند، به نتيجه نرسيد» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۶۲، ص۱۴ و ۱۵). سرمايه پس از شکست از همان کارگرانى که تظاهر کرده بود بنام‌شان سخن مي‌گويد با کمک ذره‌‌بين قضائى کشف کرد که قانون ۱۸۶۰، مانند کلیه قوانين مصوب مجلس در «حمايت از کارگر»، با انشاى گنگ تفسیربردارش مستمسکى براى حذف «اطوکاران» و «تکمیل‌‌کاران»21 از دایره شمول خود فراهم آورده است. دستگاه قضائى انگلستان، که همواره نوکر وفادار سرمايه بوده است، اين تفسير ملا نقطى را در دادگاه عمومى استيناف تایيد کرد. «کارگران بشدت سرخورده و ناراضيند … آنان از زياده‌کارى شکايت کرده‌اند، و جاى تاسف بسيار است که قصد روشن قانونگذار بايد بعلت يک تعريف معیوب چنين عقيم گذارده شود» (ماخذ قبل، ص۱۸).

۱۵۰- صاحبان «سفيدگري‌هاى هواى آزاد» با سر هم کردن اين دروغ که هيچ زنى در شب کار سفيدگرى نمي‌کند موفق به فرار از قانون ۱۸۶۰ شدند. بازرسان کارخانه اين دروغ را افشا کردند، و در عين حال مجلس نيز که تصور مي‌کرد اين «سفيدگرى با هواى آزاد» در فضاى دلپذیر مزارع و مراتع انجام مي‌گيرد، با طومارهاى ارسالی از جانب خود کارگران از توهم در‌آمد. در اين نوع سفيدگرى بوسيله جريان هوا، از اطاق‌هاى خشک ‌کنى با دماى ۳۲ تا ۳۸ درجه استفاده مي‌شد، و کار عمدتا توسط دختران انجام مي‌گرفت. «خنک کردن» (cooling) اصطلاح فنى‌ است براى توصیف مواقعی که کارگران بمنظور خنک کردن خود، از گرماى اطاق‌هاى خشک‌کن به هواى آزاد پناه مي‌برند. «پانزده دختر در کوره‌اند. درجه حرارت براى خشک کردن کتان ۲۷ تا ۳۲ درجه و براى ململ ۳۸ درجه به بالاست. دوازده دختر در اطاق کوچکى بمساحت تقریبا ۹ متر مربع22 که در وسط آن اجاقى دارد قرار دارد کار اطوکشى و تا‌ زدن را انجام مي‌دهند. دختران گرداگرد اجاق که گرماى زيادى از آن برمی‌خیزد مى‌ايستند و ململ‌ها را بسرعت براى اطوکشی آماده مي‌کند. ساعت کار اين کارگران نامحدود است. اگر کار زياد باشد شب‌هاى متوالى تا ساعت ۹ يا حتی ۱۲ کار مي‌کنند» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۶۲، ص۵۶). یکی از پزشکان مي‌گويد: «هيچ فرصت مشخصى براى اینکه کارگران خودشان را خنک کنند به آنها داده نمى‌شود، اما اگر دماى اطاق بيش از حد بالا رود و يا دست کارگران بر اثر عرق کردن کثيف شود، به آنان اجازه چند دقيقه خروج داده مي‌شود … تجربه شخصى من در مداوای بيماري‌هاى کارگران کوره، که تجربه در خور توجهی است، مرا وادار به ابراز اين نظر مي‌کند که شرايط بهداشتى آنان بهيچوجه بپاى شرايط بهداشتى کارگران کارخانجات ريسندگى نمي‌رسد ( و سرمايه در عريضه‌هاى تقديميش به مجلس آنها را به سبک روبنز - Rubens - سرخ و سفيد و سالم تصوير کرده بود!). شايع‌ترين بيماري‌ها در ميان کارگران عبارتند از سل ريه، عفونت ريه، اختلالات دستگاه ادرار، جنون‌هاى آنى عصبى در حادترين اشکال، و روماتيسم. بعقيدۀ من مسبب مستقيم يا غيرمستقيم تمامى اينها هواى ناسالم و بيش از حد گرم اطاق‌هائى است که کارگران در آن بکار گمارده مي‌شوند، باضافۀ نداشتن لباس راحتى که در زمستان و در راه خانه آنها را از سرما و نم هوا مصون بدارد» (ماخذ مذکور، ص۷-۵۶). بازرسان کارخانه در خصوص قانون۱۸۶۳23 که متعاقبا بر اين سفيدگران سرخوش هواى آزاد [يعنى کارفرمايان - ف.] تحميل شد مى‌نويسند: «اين قانون نه تنها نتوانسته است به حمايتى که ظاهرا از کارگران مي‌کند جامۀ عمل بپوشاند، بلکه حاوی ماده‌اي است که…طوری نوشته شده که، مگر در موارد کشف عملى کار کودکان و زنان در بعد از ساعت ۸ شب، اين افراد از هيچگونه حمايتى برخوردار نمي‌شوند، و حتى در اين گونه موارد نيز موفقيت در اثبات آن چنان محل ترديد است که مشکل بتواند موجب صدور حکم محکوميتى شود» (ماخذ مذکور، ص۵۲). «بنابراين، بمنزله قانونى با اهداف خيرخواهانه يا آموزشى، در مجموع قانون ناموفقى است، چرا که مشکل بتوان مجاز داشتن، يا در واقع مجبور کردن، زنان و کودکان به ۱۴ ساعت کار در روز يا حتى بيش از آن -  حال با يا بدون صرف غذا - بدون رعايت حدود سنى، بدون در نظر گرفتن جنسيت، و بدون توجه به عادات اجتماعى خانواده‌هاى ساکن در ناحيه‌اى که چنين کارگاه‌هائى (کارگاه‌هاى سفيدگرى و رنگرزى) در آن واقع شده‌اند را خيرخواهانه ناميد» (گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۶۳، ص۴۰).

۱۵۱- از سال ۱۸۶۶ که من سطور بالا را نوشتم عکس العمل ارتجاعى ديگرى آغاز شده است.

۱۵۲- «رفتار هر يک از اين طبقات (سرمايه‌داران و کارگران) نتيجۀ موقعيت نسبى بوده است که در آن قرار داشته‌اند» ( گزارشات بازرسان کارخانه… ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۱۱۳).

۱۵۳- «کارهائى که مشمول محدوديت‌ها قرار گرفتند مربوط به صنايع نساجى با کمک نیروی بخار يا آب بودند. براى آنکه کارى مورد بازرسى قرار گيرد بايد واجد دو شرط مي‌بود، استفاده از قوه بخار يا آب، و توليد نوعى الياف با مشخصات معين» (گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۶۴، ص۱۱۳).

 ۱۵۴- گزارشات آخر کميسيون اشتغال کودکان حاوى مطالب بسيار ارزشمندى در خصوص وضع اين قبيل صنايع موسوم به صنايع خانگى است.

۱۵۵- «طرح‌های پارلمانی دوره آخر مجلس (۱۸۶۴)… مشاغل متنوعى را در برمي‌گيرند که آداب و رسوم حاکم در آنها بسيار متفاوت است، و [ثانيا] استفاده از نيروى مکانيکى براى بحرکت درآوردن ماشين‌ها ديگر مانند سابق يک شرط ضرورى براى اطلاق قانونى نام ’کارخانه‘ [به يک موسسه توليدى] نيست» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۶۴، ص۸).

۱۵۶- در بلژيک، که بهشت ليبراليزم در خاک قاره است، هيچ اثری از اين جنبش نيست. حتى در معادن ذغال‌سنگ و سنگ‌ معدن‌های مختلف، شيرۀ جان کارگران، از هر جنس و در هر سن، در هر وقت شبانه‌روز و به هر مدت، در کمال «آزادى» مکيده مي‌شود. از هر ۱٫۰۰۰ نفرى که در اين معادن بکار مشغولند، ۷۳۳ نفر مرد، ۸۸ نفر زن، ۱۳۵ نفر پسر بچه و ۴۴ نفر دختر بچه‌هاى زير ۱۶ سالند. در کارخانه‌های ذوب آهن و امثالهم از هر ۱٫۰۰۰ نفر مشغول به کار ۶۶۸ نفر مرد، ۱۴۹ نفر زن، ۹۸ نفر پسر بچه و ۸۵ نفر دختر بچه‌هاى زير ۱۶ سالند. به اين تصوير دستمزدهاى پائين پرداختی در مقابل استثمار عظيم قوه کار بالغ و نابالغ هر دو را نیز اضافه کنید. دستمزد متوسط روزانه يک کارگر مرد بزرگسال ۲ شيلينگ و ۸ پنى، براى يک کارگر زن بزرگسال ۱ شيلينگ و ۸ پنى، و براى يک پسر بچه کارگر ۱ شيلينگ و ۵/۲ پنى است . بر اثر چنین وضعی بود که بلژيک توانست در فاصله سال‌های ۶۳-۱۸۵۰ مقدار و ارزش صادرات ذغال سنگ، آهن و غيره‌اش را تقريبا ۲ برابر کند.

۱۵۷- رابرت اُوِن در نخستين سال‌هاى دهه دوم اين قرن نه تنها در تئورى بر ضرورت محدود ساختن روزکار پاى فشرد، بلکه روزکار ده ساعته را در کارخانه خود در نيولانارک [New Lanark] عملا باجرا درآورد. اين عمل او بعنوان يک خيالبافی کمونيستى مورد تمسخر قرار گرفت، همچنان که به ريش «ترکيب سوادآموزى کودکان و کار توليدى» او، و نيز انجمن‌هاى تعاونى کارگران که وى نخستين مبتکرش بود، خنديدند. امروز آن خيال اول در هیئت قانون کارخانه به تحقق پیوسته است؛ دومى بصورت عبارتى در کليه قوانين کارخانه دیده می‌شود؛ و از سومى هم‌اينک بصورت پوششى براى دغلکاری‌های ارتجاعى استفاده ‌می‌شود.

۱۵۸- یور، (ترجمه فرانسه)  Philosophie des manufactures [فلسفه کارخانه‌ها]، پاريس، ۱۸۳۶، جلد ۲، ص ۴۰-۳۹، ۶۷، ۷۷، و ساير صفحات.

۱۵۹ - در گزارش کنگره بين‌المللى آمار که در سال ۱۸۵۵ در پاريس برگذار شد مي‌خوانيم: «قانون فرانسه که مدت کار روزانه در کارخانه‌ها و کارگاه‌ها را به ۱۲ ساعت محدود مي‌سازد، آنرا در محدوده ساعات معينى تثبيت نمي‌کند. تنها در مورد کارکودکان فاصله ۵ صبح تا ۹ شب مقرر شده است. بدين ترتيب برخى کارخانه‌داران از حقى که اين سکوت مهلک به آنها می‌دهد استفاده مي‌کنند تا کارخانه‌هاى خود را بدون هيچ وقفه‌اى، شايد به استثنای روزهاى يکشنبه، شبانه‌روز در حال کار نگاهدارند. براى اين منظور از دو گروه کارگر استفاده مي‌کنند، که هيچيک به تنهائى بيش از ۱۲ ساعت در کارگاه نيستند اما کار موسسه شب و روز ادامه دارد. حق قانون بدين ترتيب ادا مي‌شود، اما حق انسانيت چه؟». در اين گزارش علاوه بر «اثر مخرب شب- کارى بر ارگانيزم انسانى»، بر «آثار فاجعه‌‌بار اختلاط دو جنس زن و مرد در يکجا در زير سقف کارگاه‌هاى کم نور» تاکيد شده است.

۱۶۰- «بعنوان نمونه در منطقه من کارخانه‌دارى هست که در يک قطعه زمين واحد بنا بر قانون کارگاه‌هاى رنگرزى و سفيدگرى رنگرز و سفيدگر محسوب می‌شود، بنا بر قانون کارگاه‌هاى چاپ چاپکار، و بنا بر قانون کارخانه تکمیل‌‌کار (گزارش آقاى بيکر- Baker - مندرج در گزارشات بازرسان کارخانه … ۱ اکتبر ۱۸۶۱، ص۲۰). آقاى بيکر پس از برشمردن مفاد متفاوت اين قوانين، و پيچيدگي‌هاى ناشى از آنها، مي‌گويد: «بنابراين پيداست که در مواردى که کارخانه‌دار مزبور آگاهانه از قانون عدول مي‌کند، تامين اجراى اين هر سه قانون مصوب مجلس بسيار دشوار خواهد بود». اما بدينوسيله يک چيز یقینا تامين مي‌شود، و آن دعاوی حقوقى براى آقايان وکلا است.

 ۱۶۱- از این روست که بازرسان کارخانه سرانجام دل به دريا زده مي‌گويند: «اين اعتراضات (يعنى اعتراضات سرمايه به محدوديت قانونى روزکار) بايد در برابر اصل کلى حقوق کارگر تسلیم شود… زمانى هست که حق ارباب نسبت به کار کارگرش سرانجام به آخر مي‌رسد و وقت کارگر از آن خود او مي‌شود، حتى اگر خستگى‌‌ در کار نباشد» (گزارشات بازرسان کارخانه ... ۳۱ اکتبر ۱۸۶۲، ص۵۴).

۱۶۲- «ما کارگران دانکِرک [Dunkirk] اعلام مي‌داريم که طول مدت کارى که بنا بر نظام فعلى از ما طلب مي‌‌شود بيش از حد زياد است، و نه تنها فرصتى براى استراحت و سوادآموزی کارگر باقى نمي‌گذارد، بلکه او را به چنان موقعيت فرودستى تنزل مي‌دهد که فقط اندکی بهتر از بردگى است. به اين دليل است که ما مي‌گوئيم هشت ساعت براى يک روز کار کافي‌ است و اين بايد قانونا برسميت شناخته شود، به اين دليل است که ما آن اهرم نيرومند، مطبوعات، را به کمک مي‌طلبيم…و به اين دليل است که ما همۀ کسانى را که از چنين کمکى بما دريغ کنند دشمنان اصلاح [قانون] کار و دشمنان حقوق کارگر قلمداد خواهيم کرد» (قطعنامه کارگران دانکرک، ايالت نيويورک، ۱۸۶۶).

۱۶۳- گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۴۸، ص۱۱۲.

 ۱۶۴- «اين قضایا - يعنى مانورهاى بعنوان نمونه ۵۰-۱۸۴۸ سرمايه - دلایل غير قابل انکارى نیز در رد اين مغلطۀ تکراری بدست داده‌اند که گويا کارگران نيازى به حمايت ندارند بلکه بايد در آنان بدیده عاملين آزاد و صاحب اختيارِ تنها مايملک‌ خویش، کار دستان و عرق جبين‌شان، نگریست» (‌گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۵۰، ص۴۵). «کارگر آزاد - اگر بتوان چنين عنوانى به او داد -  حتى در يک کشور آزاد نياز به بازوى تواناى قانون دارد تا از او حمايت کند» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۶۴، ص۳۴). «مجاز داشتن، يا در واقع مجبور کردن…به ۱۴ ساعت کار در روز بدون صرف غذا…» ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۶۳، ص۴۰).

۱۶۵- ف. انگلس، «قانون ده ساعت کار در انگلستان»، ماخذ قبل، ص۵.

۱۶۶- قانون ده ساعت کار، در رشته‌هائى از صنعت که مشمول آن قرار گرفتند، «به از کار افتادگى زودرس کارگران سابق که ساعات طولانى کار مي‌کردند خاتمه» داده است ( گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۱ اکتبر ۱۸۵۹، ص۴۷). «سرمايه (در کارخانه‌ها) هرگز نمي‌تواند ماشين‌ها را فراتر از حد نصاب زمانى معینی در حرکت نگاهدارد بدون آنکه به سلامت جسمى و روحى کارگران صدمه بزند؛ و کارگران در موقعيتى نيستند که از خود دفاع و حفاظت کنند» (ماخذ مذکور، ص۸).

۱۶۷- «نتيجۀ بسيار مبارک ‌تر ديگر مرزى است که سرانجام ميان وقت متعلق به خود کارگر و وقت متعلق به اربابش کشيده شد. کارگر اکنون مي‌داند مدت زمانی که مى‌فروشد در کجا به پایان می‌رسد و مدت زمانی که به خود او تعلق دارد از کجا آغاز مي‌شود. و حال، با اين دانش قبلى، قادر است وقت خود را براى مقاصدی که مي‌خواهد از پيش تنظيم کند» (ماخذ قبل، ص۵۲). قوانين کارخانه «آنان را صاحب اختیار وقت خود ساخته…و از این طریق به ایشان توان روحى‌ بخشيده است که آنان را در جهت بدست‌ آوردن بالمآل قدرت سياسى هدايت مي‌کند» (ماخذ قبل، ص۴۷). بازرسان کارخانه با کنایه‌های سربسته و عبارات بدقت سنجيده چنين مي‌رسانند که قانون ده ساعت کار سرمايه‌دار را نيز از شر برخى قساوت‌‌های طبیعی در وجود کسی که چیزی جز تجسم انسانی سرمايه نیست رها ساخته، و اکنون فرصتى براى کمى هم ’فرهنگ‘ به او داده است. «سابقا کارفرما وقتى جز براى پول نداشت، و کارگر وقتى جز براى کار» (ماخذ قبل، ص۴۸).

 

1  منظور پیروان Thomas Attwod (توماس آتوود٬ ۱۸۵۶-۱٧۸٣) اهل برمینگام است. وجه تسمیه این لقب آن بود که آتوود و پیروانش بعنوان راه حلى بر مشکلات پولى دولت انگستان در پايان جنگ‌هاى ناپلئونى، طرفدار ايده بازپرداخت طلب بستانکاران با شيلينگ محتوى طلاى کمتر، یا باصطلاح آن روز «شيلينگک» به جاى شيلينگ، بودند. رجوع کنید به در نقد اقتصاد سياسى، ترجمه انگلیسی، ص۳-۸۱ -  ف.

2 the labouring poor -  فقرای زحمتکش. چنان که مارکس در ص۶۷۰ متذکر می‌شود «فقرا لغت فنى است بمعنای کارگران». قابل توجه است که این اصطلاح پس از گذشت چند قرن امروزه بار دیگر  به واژگان اقتصادی - اجتماعی در کشورهای غربی بازگشته است (the working poor) ؛ اما این بار بمعنائی می‌توان گفت عکس معنای اولیه خود. اصطلاح قدیم به طبقه‌ای رجوع دارد که اعضایش، چنان که در فصل ۲۷ همین کتاب خواهیم خواند، از بطن یک فقر ذلتبار تحمیلی و ناگهانی به عرصه کار کارگری پرتاب شدند. و اصطلاح امروزی به وضع اکثریت طبقه کارگر تثبیت شده و تشکل یافته‌ای در متجاوز از چهار قرن بعد و در پیشرفته‌ترین کشورهای صنعتی جهان اشاره دارد که اکنون با وجود کار کردن، و چه بسا دو کار و سه کار کردن (خواه توسط یک نفر و خواه توسط چند نفر در خانواده)، همچنان در مرز فقر و در هراس از این بسر می‌برند که، بقول خودشان، «فقط به اندازه یک چک حقوق از کارتن‌خواب‌‌ها پیشیم»‌‌.

3 Sir M. Peto - مسیحی پیرو فرقه باپتیست [Baptist] که خود را متعهد به کمک مالی به چندين کليسا کرده بود. نویسنده جزوه‌ای است با عنوان Divine Support in Death  که در ۱۸۴۲ منتشر شد - ف.

4 در اصل: « از جسدش رایحه عطرآگین برمی‌خیزد». اشاره به یکی از معتقدات اهل مسیحیت است مبنی بر اینکه از جسد مومنین واقعی بوی خوش به مشام می‌رسد، و این نشان از قداست بی چون و چرای ایشان و خبر از آمرزش حتمی روحشان دارد.

5 B. H. Strousberg - صاحب سرمايه مالى و سفته‌باز معروف آلمانى در اواسط قرن نوزدهم که عاقبت ورشکست و متهم به کلاهبردارى شد.

6 جنگی که میان دول عثمانی، فرانسه، بریتانیا و ساردنی در یک طرف و روسیه در طرف دیگر، در پی اشغال شاهزاده‌نشین‌های مولداوی و والاشی (رومانی امروز) توسط قوای روسیه در ژوئیه ۱۸۵۳، و اعلام جنگ متقابل امپراطوری عثمانی بمنظور بازپس گرفتن این شاهزاده‌نشین‌ها در اکتبر همان سال، آغاز شد. امپراطوری‌های فرانسه و بریتانیا، در هراس از گسترش نفوذ امپراطوری روسیه، در مارس ۱۸۵۴ به حمایت از عثمانی وارد جنگ شدند. تخاصمات سرانجام با شکست روسیه و عقد معاهده پاریس در مارس ۱۸۵۶ پایان گرفت.

7 John Dryden - جان درایدن [۱۷۰۰-۱۶۳۱، شاعر، نمایشنامه‌نویس و منقد انگلیسی]٬ خروس و روباه؛ یا حکایت کشیش و راهبه (۱۷۰۰)، ابیات ۸-۴۸۰. «روبه» [به انگلیسی fox] در مصرع اول به ظن قوی اشاره طعنه‌آمیزی به ‌جرج فاکس (۹۱-۱۶۲۴) بنیانگذار فرقه کویکر است -  ف.

8  Grand Jury -  هيئت منتخبی متشکل از ۱٢ تا ٢٣ نفر که در بریتانیا تا سال ۱٩٣٣ شواهد و مدارک پرونده دعاوی را مورد بررسى قرار مي‌داد تا در مورد لزوم يا عدم لزوم تشکيل دادگاه برای رسیدگی آنها تصميم بگيرد.

9 ظاهرا مارکس اين ايده را دنبال نکرده ، زیرا در اين باره نه در جلد ٢ مطلبی آمده است و نه در جلد ٣ -  ف.

10 relay system - سیستم تعویض نوبتی (یا امدادی؛ به قیاس دو امدادی). منظور تعویض تیم‌های کاری در فواصل معین (یا حتی نامعین) زمانی است، که توضیح جنبه‌های عملی آن به تفصیل در صفحات بعدی همین فصل خواهد آمد.

11 Exeter Hall - تالار بزرگى که در سال ۱۸٣۱ در ساحل شمالى رود تِمز لندن ساخته و در ۱٩٠٧ خراب شد. در تمام طول موجوديتش براى برگذارى جلسات فرقه‌ها و سازمان‌هاى مختلف مذهبى، و بويژه انجمن ميسيونرهاى کليسائى، از آن استفاده مي‌‌شد. در زمان مارکس «اکستر هال» اصطلاحى بود برای توصیف گرايشی در ميان طبقات حاکم انگلستان که معتقد به گسترش قدرت اين کشور در آفريقا با هدف مسيحى کردن «بوميان» و در عين حال نابودی کامل تجارت برده بود. این گرایش با نام ویلیام ویلبرفورس [Wilberfroce -   ۱۸۳۳-۱۷۵۹، بشردوست و مبلغ الغای برده‌داری] شناخته می‌شود -  ف.

12 ‘in cute curanda’ (هوراس، Epistles ، ۱، ۲، ۲۹) -  ف.

13 اين عبارت نيز از هوراس، و اصل آن چنين است: «مگر شکمبارگی براى معده من زيان‌آورتر است؟» - ف.

14  William Busfeild Ferrand  - ویلیام ب. فراند (۸۹-۱۸۸۰) اهل يورکشاير [مرکز صنایع پشم انگلستان] و عضو حزب توری بود. بر ضد قانون فقرای سال ۱۸٣۴ و به نفع قوانين کارخانه تبليغ مي‌کرد. در سال‌هاى ۷-۱۸۴۱ و ۶-۱۸۶۳ نماينده مجلس عوام بود. در تصويب قانون کارخانه ۱۸۴٧ نقش بسزائی ايفا کرد - ف.

15 مارکس سه شکل سازمانی برای تولید صنعتی تشخیص و تمیز مي‌دهد. اين سه شکل به ترتيب ظهور تاريخى عبارتند از: صنعت دستى یا پیشه‌وری، صنعت مانوفاکتورى يا صنعت بزرگ کارگاهى، و صنعت بزرگ کارخانه‌اى. این اشکال بویژه در فصول ۱۴، ۱۵ و ۱۶ این کتاب در جزئیات مورد بررسی و تحلیل قرار گرفته‌اند.

16 polonius -  مشاور فضول، وراج و سبک ‌مغز شاه و فرزندان خود در نمایشنامه هملت اثر شکسپیر.

17 مجموعه قوانین الواح ده‌گانه، و بعدها دوازده‌گانه، نخستین مجموعه قوانین مدون رم بود که در سال ۴۵۰ ق. م. [توسط ده قاضی] تدوین شد. در لوح سوم، بند ششم، آمده است: «در روز سومِ بازار مکاره طلبکاران طلب خود را خواهند برید. اگر مقدار بریده شده بیشتر یا کمتر از [حد طلب] باشد، حرجی بر آنان نیست». همه نویسندگان عهد باستان کلاسیک که به این بند پرداخته‌اند آنرا بمعنای واقعی و عملی تقسیم بدن بدهکاران، و نه  دارائی آنان، گرفته‌اند. و مارکس در اینجا از آنان پیروی می‌کند. هگل نیز بر همین عقیده بود -  ف.

18 G. F. Daumer - گ. ف. دامر (۷۵-۱۸۰۰) مورخ تاريخ مذاهب. نظریه‌ای‌ داشت مبنی بر اینکه مسيحيان اولیه در ضیافت شام آخر مسیح گوشت انسان مصرف کردند - ف.

19 Justice of the Peace - قاضی نظم: قاضی پائین‌ترین رده محاکم جزائی و مدنی در نظام قانونی انگلو - آمریکائی.

20 شهر  Ashton-under-Lyne در لانکاشاير، از مراکز صنعت پنبه و از مراکز اصلى آژيتاسيونى که به تصويب قانون ده ساعت کار انجاميد -  ف.

21 finisher - تکمیل‌کار؛ پرداخت‌کار؛ فینیش‌کار. کارگرى که کارهاى تکميلى مراحل آخر را بر پارچه انجام مي‌دهد.

22 با توجه به تعداد کارگران (۱۲ نفر) و حجم ابزارهای کار در چنین اطاقی، بنظر می‌رسد بازرس کارخانه مزبور در تخمین مساحت اطاق (۱۰ فوت در ۱۰ فوت، معادل ۹ متر مربع) خطا کرده باشد.

23 قانونی مورد اشاره مارکس در اینجا در حقیقت قانون کار‌گاه‌های سفیدگری‌ در هوای آزاد مصوب آوریل ۱۸۶۲ است که از اول ژانویه ۱۸۶۳ باجرا درآمد -  ف.