سرمايه،  جلد ١
بخش هفتم: 
پروسه انباشت سرمایه
 
فصل ٢٣: 
بازتولید ساده


پی‌نویس‌های فصل ٢٣

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


انتشار نویه راینیشه زایتونگ16 در ۱۸۴۸ و ۱۸۴۹ و وقایع متعاقب آن رشته مطالعات اقتصادی مرا از هم گسیخت؛ تا ۱۸۵۰ که توانستم آن را در لندن از سر بگیرم. حجم عظیم ماتریال مربوط به تاریخ اقتصاد سیاسی که در موزه بریتانیا [British Museum] گردآوری شده، این واقعیت که لندن جایگاه بلند مناسبی برای مشاهده جامعه بورژوائی است، و بالاخره مرحله جدیدی از رشد که این جامعه متعاقب کشف معادن طلا در کالیفرنیا و استرالیا بنظر می‌رسید به آن گام نهاده است، مرا بر آن داشت تا مطالعاتم را بار دیگر از صفر شروع کنم و کل این ماتریال تازه را بدقت از ابتدا تا انتها مرور نمایم. سیر این مطالعات گاه خودسرانه مرا به عرصه‌ها و موضوعات ظاهرا پرتی می‌کشاند که ناگزیر بخشی از وقت مرا می‌گرفت. اما عاملی که در کاهش وقتی که در اختیار من بود نقش ویژه داشت ضرورت تخطی‌ناپذیر امرار معاش بود. همکاری هشت ساله من با نیویورک تریبیون،17 معتبرترین روزنامه انگلو - آمریکائی در ایالات متحده، مطالعات مرا بیش از حد دچار وقفه و نابسامانی می‌کرد، زیرا من استثنائا کار روزنامه‌نگاری بمعنای اخص می‌کردم. و از آنجا که بخش قابل توجهی از نوشته‌هایم برای این روزنامه از مقالات مربوط به وقایع مهم اقتصادی در بریتانیا و اروپای خاک قاره تشکیل می‌‌شد، ناگزیر باید با جزئیات عملی موضوعاتی آشنائی دقیق می‌یافتم که خارج از حیطه اقتصاد سیاسی بمعنای اخص قرار داشت.

بازگشت


16 Neue Rheinische Zeitung. Organ der Demokratie راینیشه زایتونگ جدید. ارگان دموکراسی. روزنامه رادیکال دموکرات چپ که از ۱ ژوئن ۱۸۴۸ تا ۱۹ مه ۱۸۴۹ در شهر کلن منتشر می‌شد. سردبیری آنرا مارکس بر عهده داشت. مقالات اصلی روزنامه را مارکس و انگلس می‌نوشتند، و جهت‌گیری روزنامه در قبال مسائل انقلاب در آلمان و اروپا را تعیین می‌کردند. انتشار آن پس از شکست انقلاب در آلمان متوقف شد.  
     
17 New York  Daily Tribune -  روزنامه آمریکائی که از ۱۸۴۱ تا ۱۹۲۴ منتشر می‌شد. مارکس از ۱۸۵۱ تا ۱۸۶۲ از طریق نوشتن نامه‌ و مقاله با آن همکاری داشت. بسیاری از این مقالات را، به درخواست مارکس، انگلس می‌نوشت. [مارکس نگارش این نامه‌ها و مقالات را، به نثر زیبای انگلیسی، تنها هیجده ماه پس از اقامت در لندن بعنوان پناهنده سیاسی و در حالی که خود و خانواده‌اش در سیاه‌ترین شرایط فقر و سخت‌ترین اوضاع سیاسی ناشی از شکست انقلاب در اروپا بسر می‌بردند، آغاز کرد. نیویورک تریبیون بابت هر نوشته ۱ پوند می‌پرداخت. محتوای این نوشته‌ها تحلیل «سیلاب انقلاب» ی بود که طی سال‌های ۹-۱۸۴۸ سراسر اروپا را فراگرفت. سری نامه‌های مارکس در خلال سپتامبر۱۸۵۱ تا سپتامبر ۱۸۵۲ که تحت عنوان کلی «انقلاب و ضدانقلاب در آلمان» نوشته می‌شد، در آمریکا چنان مورد استقبال قرار گرفت که مارکس پیش از پایان آن بعنوان مخبر و مفسر نیویورک تریبیون در بریتانیا برگزیده شد. این نوشته‌ها را چهل و پنج سال بعد دخترش النور با اضافه کردن مقاله معروف محاکمه کمونیست‌ها در کلن (دسامبر ۱۸۵۲) در کتابی گردآوری و با عنوان انقلاب و ضدانقلاب در لندن منتشر کرد. او این نامه‌ها را «جفت بغایت گرانبهای (invaluable pendant) اثر دیگر مارکس، هیجدهم برومرِ لوئی ناپلئون» (که آن نیز در فاصله دسامبر ۱۸۵۱-  چند روز پس از کودتای لوئی ناپلئون - تا مارس ۱۸۵۲ نوشته شده است) می‌خواند، و انگلس «هر دو اثر را ’عالی‌‌ترین نمونه‌های استعداد شگفت‌آور… مارکس… در درک روشن ماهیت، جایگاه و نتایج حوادث بزرگ تاریخی در زمان وقوع و یا درست پس از وقوع آنها ‘ توصیف می‌کند» (مارکس، انقلاب و ضدانقلاب، تالیف النور اَوِلینگ مارکس، لندن، ۱۹۷۱، مقدمۀ مولف، صv). اما مارکس خود مقام شامخ این نوشته‌ها را بنظر ما بالا‌تر از این دو ارزیابی کرده و در محاکمه کمونیست‌ها در کلن، که در دفاع از فعالین حزب کمونیست آلمان و اصول اعتقادی آنها نوشته شده، «اصول تشریح شده در سری مقالات انقلاب و ضدانقلاب در آلمان، مندرج در نیویورک دیلی تریبیون» را با لحن بیان یک واقعیت ساده تلویحا ادامه و مکمل (اگر نه هم‌ارز) «اصول تشریح شده در مانیفست کمونیست» بحساب آورده است (ماخذ مذکور، ص۱۰۳).]

بازگشت

 

 

 

پى‌نویس‌های فصل ۲۳

 

۱- «ثروتمندان که محصول کار دیگران را بمصرف می‌رسانند این محصولات را تنها از طریق مبادله (منظور خرید کالاهاست) مى‌توانند بدست مى‌آورند. لذا چنین مى‌نماید که در معرض تهدید اتمام زودرس ذخائر مالى‌شان قرار دارند … لکن در نظام اجتماعى، ثروت این قدرت را کسب کرده است که خود را از طریق کارِ غیر بازتولید کند … ثروت، مانند کار، و بواسطۀ کار، هر ساله ثمر مى‌دهد، اما این ثمر را مى‌توان هر سال از میان برد بى آنکه ثروتمندان به این سبب فقیرتر شوند. این ثمر درآمدی است که از سرمایه نشأت مى‌گیرد» (سیسموندی، اصول نوین اقتصاد سیاسى، پاریس، ۱۸۱۹، جلد ۱، ص۲-۸۱.

۲- «دستمزد و سود، این هر دو را در واقع باید بمنزله کسری از محصول بدست آمده در نظر گرفت» (رمزی، ماخذ قبل، ص۱۴۲). «سهمى از محصول که بشکل دستمزد نصیب کارگر مى‌شود» (جیمز میل، مبانى اقتصاد سیاسى، ترجمه پاریزو - Parisot - پاریس، ۱۸۲۳، ص۴-۳۳).

۳- «سرمایه وقتى در پرداخت دستمزد کارگر بکار انداخته مى‌شود چیزی به صندوق تامین کارگر اضافه نمى‌کند» (کازِنُوْ در یادداشتى بر چاپ ویراستۀ خود از تعاریف اقتصاد سیاسى ، لندن، ۱۸۵۳، ص۲۲).

۴- «دریافت مزد از محل سرمایه‌گذاری سرمایه‌داران تنها در مورد کمتر از یک چهارم کارگران روی زمین مصداق دارد» (ریچارد جونز، گفتارهای درسى در باب اقتصاد سیاسى ملل، هارتفورد، ۱۸۵۲، ص۳۶).

۵- «استادکار با آنکه مزد صنعتکار (منظور کارگر مانوفاکتور است) را مى‌پردازد، او حقیقتا خرجى برایش ندارد زیرا ارزش آن مزد باضافۀ مقداری سود، بشکل ارزش افزون‌ترِِِ موضوعى که کار صنعتکار بر آن انجام گرفته و به آن منضم شده است، عموما به وی بازمى‌گردد» (آدام اسمیت، ماخذ قبل، کتاب دوم، فصل سوم).

۶- «این یک خاصیت بغایت غریب کار مولد است. هر آنچه بطور مولد مصرف شود سرمایه است، و از طریق مصرف مبدل به سرمایه مى‌شود» (جیمز میل، ماخذ قبل، ص۲۴۲). معذالک جیمز میل هرگز نتوانست بفهمد که این «خاصیت بغایت غریب» از کجا نشأت می‌گیرد.

۷- «کاملا صحیح است که ایجاد یک مانوفاکتور جدید برای بسیاری فقرا کار ایجاد می‌کند، لکن آنان بدینوسیله از فقر خلاصى نمى‌یابند، و تداوم کار آن فقرای بسیار مى‌آفریند» (دلایل صادرات محدود پشم از انگلستان ، لندن، ۱۶۷۷، ص۱۹). «مزرعه‌داران حال بیهوده مدعی آنند که فقرا را تامین مى‌کنند. در واقع باید گفت این فقرایند که آنان را تامین مى‌کنند» (دلایل افزایش اخیر عوارض فقرا؛ یا بازنگری تطبیقى  قیمت کار و قیمت ارزاق، لندن، ۱۷۷۷، ص۳۱).

۸- روسّی اگر واقعا به راز «مصرف مولد» دست پیدا کرده بود آنطور پرحرارت درباره‌اش داد سخن نمى‌داد.1

۹- «کارگران معدن در آمریکای جنوبى که کار روزانه‌شان - که شاید سنگین‌ترین کار دنیا باشد - اینست که باری از سنگ معدن را که وزن آن ۵/۸۱ تا ۵/۹۰ کیلوگرم است بر روی شانه از عمق ۱۳۵ متری به سطح زمین حمل کنند، قوت‌شان تنها نان و لوبیاست؛ که تازه خودشان نان خالى را ترجیح مى‌دهند، اما اربابان‌شان که دریافته‌اند کارگران با نان خالى نمى‌توانند خوب کار کنند با ایشان مانند اسب رفتار مى‌کنند و آنان را به خوردن لوبیا وامى‌دارند. لوبیا از لحاظ داشتن bone-ash [فسفات کلسیم] غذائی بسیار مغذی‌تر از نان است» (لیبیگ، ماخذ قبل،جلد ۱، ص۱۹۴، زیرنویس).

۱۰- جیمز میل، ماخذ قبل، ص۲۳۸، و سایر صفحات.

۱۱-«اگر قیمت کار آنقدر بالا رود که، علیرغم افزایش سرمایه، دیگر نتوان کارگری استخدام کرد، من خواهم گفت که چنین افزایش سرمایه‌ای هنوز بنحو غیرمولد مصرف شده است» (ریکاردو، ماخذ قبل، ص۱۶۳).

۱۲- «تنها مصرف مولد، به معنای دقیق کلمه، مصرف یا نابود کردن ثروت است (منظور مصرف کردن و به اتمام رساندن وسایل تولید است) توسط سرمایه‌دار و بمنظور بازتولید … کارگر…‌مصرف‌کنندۀ مولد است برای کسى که بکارش مى‌گیرد و برای دولت، اما، به تدقیق بگوئیم، نه برای خودش» (مالتوس، تعاریف الخ، ص۳۰).

۱۳- «تنها چیزی که مى‌توان گفت از پیش انباشته و مهیا گشته مهارت کارگر است … انباشت و ذخیره کار ماهر که مهمترین چیزهاست در مورد توده عظیمى از کارگران بدون هیچگونه [صرف] سرمایه‌ای انجام مى‌گیرد» (هاجسکین، دفاع از کار در مقابل دعاوی سرمایه، ص۱۳).

۱۴- «در این نامه مى‌توان بدیدۀ مانیفست کارخانه داران نگریست» (فِراند، «قطعنامه در مورد قحط پنبه»، مجلس عوام، ۲۷ آوریل ۱۸۶۳).

۱۵- فراموش نکرده‌ایم که همین سرمایه‌دار در اوضاع و احوال عادی که صحبت بر سر کاهش دستمزدهاست نغمه کاملا متفاوتى ساز مى‌کند. در آن زمان «اربابان» یک صدا فریاد می‌زدند  (رجوع کنید به ص۴۶۲) «کارگران کارخانه باید این واقعیت را خوب بخاطر بسپارند که کارشان نوع پستى از کار ماهر است، و کاری که از آن سهل‌الحصول‌تر، یا به نسبت کیفیتش خوش دستمزدتر و یا سریع‌تر و جامع‌تر قابل یادگیری باشد، آنهم برای ناشى‌ترین افراد، وجود ندارد … ماشین‌آلات ارباب (که اکنون معلوم مى‌شود مى‌توان، و نفع در آنست که، ظرف دوازده ماه نوع پیشرفته‌ترش را بجای آنها بیاورد) الحق نقش بسیار مهمتری از کار و مهارت ماشین‌چى (که اکنون معلوم مى‌شود اگر از دست برود زودتر از سى سال قابل جبران نیست) که با شش ماه آموزش قابل فراگیری است و هر کارگر معمولى مى‌تواند آنرا فراگیرد، در امر تولید بازی مى‌کند».

۱۶- تایمز، ۲۴ مارس ۱۸۶۳.

۱۷- پارلمان دیناری برای کمک به امر مهاجرت تصویب نکرد. تنها کاری که کرد تصویب طرحى بود که به دولت‌های محلى [یعنی شورای شهر] اختیار مى‌داد کارگران را در حالت نیمه‌گرسنه نگاهدارند، یعنى استثمارشان کنند بدون آنکه دستمزد متعارفى به ایشان بپردازند. اما در مقابل، همین پارلمان سه سال بعد که طاعون گاوی شیوع پیدا کرد سراسیمه حتى رسوم معمول خود را زیر پا گذاشت و فورا پرداخت میلیون‌ها پوند پول بمنظور جبران خسارت زمینداران میلیونر - که زارعین اجاره‌دارشان به یمن بالا رفتن قیمت گوشت بهر حال بدون تحمل کوچکترین ضرری از این بحران بیرون آمدند - تصویب کرد. زوزه‌های حیوانى مالکین ارضى بهنگام گشایش پارلمان در سال ۱۸۶۶ نشان داد که انسان مى‌تواند ماده گاو سابالا را بپرستد بى آنکه هندو باشد، و مى‌تواند به هیئت نره گاو درآید بی آنکه زئوس باشد.

۱۸- «کارگر وسایل زندگی مى‌خواست برای آنکه زندگى کند، ارباب کار مى‌خواست برای آنکه سودی ببرد» (سیسموندی، ماخذ قبل، ص۹۱).

۱۹- شکل دهاتىِ نتراشیده نخراشیده‌ای از این پایبندی [یا تقیّد - bondage] در استان دارام [Durham] وجود دارد. این استان از معدود استان‌هائى است که در آن، بعلت شرایط خاصی که وجود داشته، مزرعه‌داران حق مالکیت بى چون و چرا بر کارگران کشاورزی ندارند. وجود صنعت معدن موجب شده که این کارگران قدری آزادی انتخاب داشته باشند. لذا در اینجا، بر خلاف قاعده عمومى رایج در مناطق دیگر، مزرعه‌داران تنها مزارعى را اجاره مى‌کنند که دارای کلبه‌های رعیتى باشند. اجاره‌بهای کلبه بخشى از دستمزد را تشکیل مى‌دهد. این کلبه‌ها به ‘hind houses’ [خانه‌های رعیتى] معروفند، و در قبال انجام برخى خدمات فئودالى و بموجب قراردادی بنام ‘bondage’ (پایبندی) به کارگران اجاره داده مى‌شوند. از جمله پایبندی‌هائى که قرارداد مذکور برای کارگر ایجاد مى‌کند اینست که وی باید در طول مدتى که در جای دیگری مشغول به کار است شخصى، مثلا دختر یا خویشاوند دیگریش را بجای خود بگمارد. خود کارگر ‘bondsman’ (پایبنددار) نامیده مى‌شود. این رابطه ضمنا، از زاویه‌ای کاملا نو [در نمونه زیر]، نشان مى‌دهد که چگونه مصرف فردی کارگر در واقع مصرف به نیابت از جانب سرمایه و بعبارت دیگر مصرف مولد است. «شگفت آنکه حتى مدفوع رعیت و پایبنددار هم جزو درآمدهای فوق‌العادۀ ارباب حسابگر بحساب مى‌آید … و او اجازه نمى‌دهد هیچ مستراحی جز مستراح خودش در آن حوالى وجود داشته باشد، و ترجیح مى‌دهد اینجا و آنجا مشتى کود برای باغچه‌ای بخشش کند تا آنکه از ذره‌ای از حقوق اربابیش چشم بپوشد» (بهداشت عمومى، گزارش هفتم، ۱۸۶۴، ص۱۸۸).

۲۰- فراموش نمى‌کنیم که آنجا که پای کار کودکان در میان است حتى تشریفات یک فروش داوطلبانه هم برچیده مى‌شود.

۲۱- «سرمایه مسبوق به وجود کار مزدی است، و کار مزدی مسبوق به وجود سرمایه. وجود هر یک شرط وجود دیگری، و هر یک بوجود آورندۀ دیگری است. آیا کارگری که در کارخانه نساجى کار مى‌کند تنها منسوجات تولید مى‌کند؟ نه، او سرمایه تولید مى‌کند. ارزش‌هائى تولید مى‌کند که مجددا در خدمت سلطه بر کار او، و از این طریق در خدمت تولید ارزش‌های جدید قرار مى‌گیرد» (کارل مارکس، کار مزدی و سرمایه، مندرج در نویه راینیشه زایتونگ، شماره ۲۶۶، ۷ آوریل ۱۸۴۹). مقالاتى که تحت عنوان فوق در نویه راینیشه زایتونگ بچاپ مى‌رسید بخش‌هائى از مطالبى است که من در این باره در سال ۱۸۴۷ در انجمن کارگران آلمانى در بروکسل2 بصورت گفتارهای درسی ارائه دادم. کار چاپ این مقالات بر اثر بروز انقلاب فوریه متوقف شد.

 

1 بعنوان مثال رجوع کنید به روسّی، بروکسل، ۱۸۴۳، ص۳۷۰ [ص۳-۲۰۲ کتاب حاضر] : «تصور توان کار منتزع از وسایل زندگی کارگران در خلال پروسه تولید، تصور یک شبح است».

2 انجمن کارگران آلمانى در سال ١٨۴٧ توسط مارکس و انگلس در بروکسل تاسیس شد. هدف از تاسیس آن آموزش اصول کمونیزم به کارگران آلمانى مقیم این شهر بود. در فوریه ١٨۴٨ مقامات بلژیکى با دستگیری اکثر اعضای رهبری این انجمن آنرا تعطیل کردند -  ف. [همچنین رجوع کنید به ضمیمه اول و زیرنویس‌های شماره 16 و 17، اینجا]