سرمايه، جلد ١بخش هفتم:
|
پىنویسهای فصل ۲۳
۱- «ثروتمندان که محصول کار دیگران را بمصرف میرسانند این محصولات را تنها از طریق مبادله (منظور خرید کالاهاست) مىتوانند بدست مىآورند. لذا چنین مىنماید که در معرض تهدید اتمام زودرس ذخائر مالىشان قرار دارند … لکن در نظام اجتماعى، ثروت این قدرت را کسب کرده است که خود را از طریق کارِ غیر بازتولید کند … ثروت، مانند کار، و بواسطۀ کار، هر ساله ثمر مىدهد، اما این ثمر را مىتوان هر سال از میان برد بى آنکه ثروتمندان به این سبب فقیرتر شوند. این ثمر درآمدی است که از سرمایه نشأت مىگیرد» (سیسموندی، اصول نوین اقتصاد سیاسى، پاریس، ۱۸۱۹، جلد ۱، ص۲-۸۱. ۲- «دستمزد و سود، این هر دو را در واقع باید بمنزله کسری از محصول بدست آمده در نظر گرفت» (رمزی، ماخذ قبل، ص۱۴۲). «سهمى از محصول که بشکل دستمزد نصیب کارگر مىشود» (جیمز میل، مبانى اقتصاد سیاسى، ترجمه پاریزو - Parisot - پاریس، ۱۸۲۳، ص۴-۳۳). ۳- «سرمایه وقتى در پرداخت دستمزد کارگر بکار انداخته مىشود چیزی به صندوق تامین کارگر اضافه نمىکند» (کازِنُوْ در یادداشتى بر چاپ ویراستۀ خود از تعاریف اقتصاد سیاسى ، لندن، ۱۸۵۳، ص۲۲). ۴- «دریافت مزد از محل سرمایهگذاری سرمایهداران تنها در مورد کمتر از یک چهارم کارگران روی زمین مصداق دارد» (ریچارد جونز، گفتارهای درسى در باب اقتصاد سیاسى ملل، هارتفورد، ۱۸۵۲، ص۳۶). ۵- «استادکار با آنکه مزد صنعتکار (منظور کارگر مانوفاکتور است) را مىپردازد، او حقیقتا خرجى برایش ندارد زیرا ارزش آن مزد باضافۀ مقداری سود، بشکل ارزش افزونترِِِ موضوعى که کار صنعتکار بر آن انجام گرفته و به آن منضم شده است، عموما به وی بازمىگردد» (آدام اسمیت، ماخذ قبل، کتاب دوم، فصل سوم). ۶- «این یک خاصیت بغایت غریب کار مولد است. هر آنچه بطور مولد مصرف شود سرمایه است، و از طریق مصرف مبدل به سرمایه مىشود» (جیمز میل، ماخذ قبل، ص۲۴۲). معذالک جیمز میل هرگز نتوانست بفهمد که این «خاصیت بغایت غریب» از کجا نشأت میگیرد. ۷- «کاملا صحیح است که ایجاد یک مانوفاکتور جدید برای بسیاری فقرا کار ایجاد میکند، لکن آنان بدینوسیله از فقر خلاصى نمىیابند، و تداوم کار آن فقرای بسیار مىآفریند» (دلایل صادرات محدود پشم از انگلستان ، لندن، ۱۶۷۷، ص۱۹). «مزرعهداران حال بیهوده مدعی آنند که فقرا را تامین مىکنند. در واقع باید گفت این فقرایند که آنان را تامین مىکنند» (دلایل افزایش اخیر عوارض فقرا؛ یا بازنگری تطبیقى قیمت کار و قیمت ارزاق، لندن، ۱۷۷۷، ص۳۱). ۸- روسّی اگر واقعا به راز «مصرف مولد» دست پیدا کرده بود آنطور پرحرارت دربارهاش داد سخن نمىداد.1 ۹- «کارگران معدن در آمریکای جنوبى که کار روزانهشان - که شاید سنگینترین کار دنیا باشد - اینست که باری از سنگ معدن را که وزن آن ۵/۸۱ تا ۵/۹۰ کیلوگرم است بر روی شانه از عمق ۱۳۵ متری به سطح زمین حمل کنند، قوتشان تنها نان و لوبیاست؛ که تازه خودشان نان خالى را ترجیح مىدهند، اما اربابانشان که دریافتهاند کارگران با نان خالى نمىتوانند خوب کار کنند با ایشان مانند اسب رفتار مىکنند و آنان را به خوردن لوبیا وامىدارند. لوبیا از لحاظ داشتن bone-ash [فسفات کلسیم] غذائی بسیار مغذیتر از نان است» (لیبیگ، ماخذ قبل،جلد ۱، ص۱۹۴، زیرنویس). ۱۰- جیمز میل، ماخذ قبل، ص۲۳۸، و سایر صفحات. ۱۱-«اگر قیمت کار آنقدر بالا رود که، علیرغم افزایش سرمایه، دیگر نتوان کارگری استخدام کرد، من خواهم گفت که چنین افزایش سرمایهای هنوز بنحو غیرمولد مصرف شده است» (ریکاردو، ماخذ قبل، ص۱۶۳). ۱۲- «تنها مصرف مولد، به معنای دقیق کلمه، مصرف یا نابود کردن ثروت است (منظور مصرف کردن و به اتمام رساندن وسایل تولید است) توسط سرمایهدار و بمنظور بازتولید … کارگر…مصرفکنندۀ مولد است برای کسى که بکارش مىگیرد و برای دولت، اما، به تدقیق بگوئیم، نه برای خودش» (مالتوس، تعاریف… الخ، ص۳۰). ۱۳- «تنها چیزی که مىتوان گفت از پیش انباشته و مهیا گشته مهارت کارگر است … انباشت و ذخیره کار ماهر که مهمترین چیزهاست در مورد توده عظیمى از کارگران بدون هیچگونه [صرف] سرمایهای انجام مىگیرد» (هاجسکین، دفاع از کار در مقابل دعاوی سرمایه، ص۱۳). ۱۴- «در این نامه مىتوان بدیدۀ مانیفست کارخانه داران نگریست» (فِراند، «قطعنامه در مورد قحط پنبه»، مجلس عوام، ۲۷ آوریل ۱۸۶۳). ۱۵- فراموش نکردهایم که همین سرمایهدار در اوضاع و احوال عادی که صحبت بر سر کاهش دستمزدهاست نغمه کاملا متفاوتى ساز مىکند. در آن زمان «اربابان» یک صدا فریاد میزدند (رجوع کنید به ص۴۶۲) «کارگران کارخانه باید این واقعیت را خوب بخاطر بسپارند که کارشان نوع پستى از کار ماهر است، و کاری که از آن سهلالحصولتر، یا به نسبت کیفیتش خوش دستمزدتر و یا سریعتر و جامعتر قابل یادگیری باشد، آنهم برای ناشىترین افراد، وجود ندارد … ماشینآلات ارباب (که اکنون معلوم مىشود مىتوان، و نفع در آنست که، ظرف دوازده ماه نوع پیشرفتهترش را بجای آنها بیاورد) الحق نقش بسیار مهمتری از کار و مهارت ماشینچى (که اکنون معلوم مىشود اگر از دست برود زودتر از سى سال قابل جبران نیست) که با شش ماه آموزش قابل فراگیری است و هر کارگر معمولى مىتواند آنرا فراگیرد، در امر تولید بازی مىکند». ۱۶- تایمز، ۲۴ مارس ۱۸۶۳. ۱۷- پارلمان دیناری برای کمک به امر مهاجرت تصویب نکرد. تنها کاری که کرد تصویب طرحى بود که به دولتهای محلى [یعنی شورای شهر] اختیار مىداد کارگران را در حالت نیمهگرسنه نگاهدارند، یعنى استثمارشان کنند بدون آنکه دستمزد متعارفى به ایشان بپردازند. اما در مقابل، همین پارلمان سه سال بعد که طاعون گاوی شیوع پیدا کرد سراسیمه حتى رسوم معمول خود را زیر پا گذاشت و فورا پرداخت میلیونها پوند پول بمنظور جبران خسارت زمینداران میلیونر - که زارعین اجارهدارشان به یمن بالا رفتن قیمت گوشت بهر حال بدون تحمل کوچکترین ضرری از این بحران بیرون آمدند - تصویب کرد. زوزههای حیوانى مالکین ارضى بهنگام گشایش پارلمان در سال ۱۸۶۶ نشان داد که انسان مىتواند ماده گاو سابالا را بپرستد بى آنکه هندو باشد، و مىتواند به هیئت نره گاو درآید بی آنکه زئوس باشد. ۱۸- «کارگر وسایل زندگی مىخواست برای آنکه زندگى کند، ارباب کار مىخواست برای آنکه سودی ببرد» (سیسموندی، ماخذ قبل، ص۹۱). ۱۹- شکل دهاتىِ نتراشیده نخراشیدهای از این پایبندی [یا تقیّد - bondage] در استان دارام [Durham] وجود دارد. این استان از معدود استانهائى است که در آن، بعلت شرایط خاصی که وجود داشته، مزرعهداران حق مالکیت بى چون و چرا بر کارگران کشاورزی ندارند. وجود صنعت معدن موجب شده که این کارگران قدری آزادی انتخاب داشته باشند. لذا در اینجا، بر خلاف قاعده عمومى رایج در مناطق دیگر، مزرعهداران تنها مزارعى را اجاره مىکنند که دارای کلبههای رعیتى باشند. اجارهبهای کلبه بخشى از دستمزد را تشکیل مىدهد. این کلبهها به ‘hind houses’ [خانههای رعیتى] معروفند، و در قبال انجام برخى خدمات فئودالى و بموجب قراردادی بنام ‘bondage’ (پایبندی) به کارگران اجاره داده مىشوند. از جمله پایبندیهائى که قرارداد مذکور برای کارگر ایجاد مىکند اینست که وی باید در طول مدتى که در جای دیگری مشغول به کار است شخصى، مثلا دختر یا خویشاوند دیگریش را بجای خود بگمارد. خود کارگر ‘bondsman’ (پایبنددار) نامیده مىشود. این رابطه ضمنا، از زاویهای کاملا نو [در نمونه زیر]، نشان مىدهد که چگونه مصرف فردی کارگر در واقع مصرف به نیابت از جانب سرمایه و بعبارت دیگر مصرف مولد است. «شگفت آنکه حتى مدفوع رعیت و پایبنددار هم جزو درآمدهای فوقالعادۀ ارباب حسابگر بحساب مىآید … و او اجازه نمىدهد هیچ مستراحی جز مستراح خودش در آن حوالى وجود داشته باشد، و ترجیح مىدهد اینجا و آنجا مشتى کود برای باغچهای بخشش کند تا آنکه از ذرهای از حقوق اربابیش چشم بپوشد» (بهداشت عمومى، گزارش هفتم، ۱۸۶۴، ص۱۸۸). ۲۰- فراموش نمىکنیم که آنجا که پای کار کودکان در میان است حتى تشریفات یک فروش داوطلبانه هم برچیده مىشود. ۲۱- «سرمایه مسبوق به وجود کار مزدی است، و کار مزدی مسبوق به وجود سرمایه. وجود هر یک شرط وجود دیگری، و هر یک بوجود آورندۀ دیگری است. آیا کارگری که در کارخانه نساجى کار مىکند تنها منسوجات تولید مىکند؟ نه، او سرمایه تولید مىکند. ارزشهائى تولید مىکند که مجددا در خدمت سلطه بر کار او، و از این طریق در خدمت تولید ارزشهای جدید قرار مىگیرد» (کارل مارکس، کار مزدی و سرمایه، مندرج در نویه راینیشه زایتونگ، شماره ۲۶۶، ۷ آوریل ۱۸۴۹). مقالاتى که تحت عنوان فوق در نویه راینیشه زایتونگ بچاپ مىرسید بخشهائى از مطالبى است که من در این باره در سال ۱۸۴۷ در انجمن کارگران آلمانى در بروکسل2 بصورت گفتارهای درسی ارائه دادم. کار چاپ این مقالات بر اثر بروز انقلاب فوریه متوقف شد. 1 بعنوان مثال رجوع کنید به روسّی، بروکسل، ۱۸۴۳، ص۳۷۰ [ص۳-۲۰۲ کتاب حاضر] : «تصور توان کار منتزع از وسایل زندگی کارگران در خلال پروسه تولید، تصور یک شبح است». |