سرمايه، جلد ١بخش سوم:
|
پینويسهاى فصل ۱۱
۱- اين قانون ابتدائى ظاهرا بر اقتصاددانان قشری ناشناخته است. اينها ارشميدسهاى وارونهاى هستند که تصور ميکنند در اینکه قيمت قوه کار در بازار و از طريق عرضه و تقاضا تعيين میشود نقطه اتکائى يافتهاند که قادرند با آن دنيا را بجاى آنکه به تکان درآورند ساکن نگاهدارند. ۲ - اين نکته در کتاب ۴ با تفصيل بيشتر مورد بررسى قرار خواهد گرفت.1 ۳ - «کار جامعه، يعنى مدت زمان اقتصادى که در اختیار دارد، کميت معينى است، مثلا ده ساعت در روز براى يک ميليون نفر، که ميشود ۱۰ ميليون ساعت… افزايش سرمايه حدى دارد. اين حد، در هر دوره معين در محدوده امکان واقعى استفاده از مدت زمان اقتصادى قابل دستيابى است» (مقالهاى در باب اقتصاد سياسى ملل، لندن، ۱۸۲۱، ص۴۷، ۴۹). ۴ - «کشاورز نميتواند تنها به کار خود اتکا کند، و اگر چنين کند، من ميگويم خواهد باخت. کار او بايد نظارت کلى بر همه چيز باشد: بايد مراقب کارگر خرمنکوبش باشد، وگرنه تا چشم بر هم زند خواهد ديد که مزد او را داده است و خرمن نکوبیده بر زمين مانده، دروگر و ساقهچين و غيرهاش احتياج به مراقبت دارند، مدام بايد به چهار گوشه پرچینش سرکشى کند، مدام بايد حواسش باشد کارى از قلم نيفتد، که اگر نجنبد ميافتد (تحقيقى در باب رابطه بين قيمت کنونى ارزاق و مساحت مزارع، الخ. [ج . آربوتْنات – J. Arbuthnot - ف]، لندن، ۱۷۷۳، ص۱۲). اين کتاب بسيار جالبى است که در آن ميتوان تکوين «کشاورز سرمايهدار» يا، چنان که [در خود کتاب] به تصريح نامگذاری شده، «کشاورز بازرگان» را مطالعه کرد و خودستائى او و خفتى که به «کشاورز خردهپا» که اساسا براى تامين روزیش تلاش ميکند را از نزدیک مشاهده کرد. «طبقه سرمايهدار، در ابتدا بخشا و سرانجام کلا، از ضرورت انجام کار يدى معاف ميگردد» (مجموعه گفتارهاى درسى در باب اقتصاد سياسى ملل، به قلم کشیش ريچارد جونز - Rev. Richard Jones - هارتفورد، ۱۸۵۲، گفتار ۳، ص۳۹). ۵ - پايه تئورى مولکولى شيمى مدرن، که نخستين بار بطور علمی توسط لوران و گِرهارْت مطرح شد، چيزى جز همين قانون نيست. (زیرنویس افزوده انگلس بر نشر سوم:) در توضيح اين جمله که براى غير شيمىدانها چندان روشن نيست متذکر ميشويم که نويسنده در اينجا سريهاى همگون ترکيبات کربندار - نامى که نخستين بار در ۱۸۴۳ گرهارت بر آنها گذاشت - را مد نظر دارد. هر سرى اين اسيدها فرمول کلى جبرى خود را دارد. سرى پارافینها: CnH2n+2؛ سری الکلهای نرمال: CnH2n+2O؛ سری اسیدهای چرب نرمال: CnH2nO2؛ و بسیاری دیگر. در اين مثالها هر بار با اضافه شدن صرفا کمّى یک CH2 به فرمول مولکولى، جسم کيفا متفاوتی بوجود ميآيد. در مورد سهم لوران و گرهارت در تشخيص اين واقعيت حائز اهميت (که مارکس در اينجا آنرا بيش از آنچه واقعا بوده برآورد کرده است) رجوع کنيد به: کُپ، مونیخ، ۱۸۷۳، ص ۷۰۹ و ۷۱۶ ؛ و همچنین تکوين و تکامل شيمى آلى، لندن، ۱۸۷۹، ص۵۴). ۶ - مارتين لوتر اين موسسات را «شرکتهاى انحصارى» مينامد.2 ۷ - گزارشات بازرسان کارخانه … ۳۰ آوريل ۱۸۴۹، ص۵۹. ۸ – ماخذ قبل، ص۶۰. بازرس استوارت، که خود اسکاتلندى است و بر خلاف بازرس کارخانههای انگلیسی سراپا اسير شيوه تفکر کاپیتالیستی، در باره اين نامه که آنرا در گزارش خود درج کرده بصراحت چنين نظر ميدهد: «مفيدترين گزارشى که تا کنون از جانب يکى از کارخانهدارانى که با سيستم تعويض نوبتی کار ميکنند در اختيار ديگرانى که در همان رشته کار ميکنند قرار داده شده، و دقيقترين گزارشى است که ميتواند موجب رفع تعصبات و شبهات موجود در زمينه اين سيستم شود». 1 رجوع کنید به تئوریهای ارزش اضافه، جزء ۳، ترجمه انگلیسی، فصل ۲۰، عنوان «تلاشی مکتب ریکاردوئی»، و بویژه فرمولبندی بسیار روشن ص۱۱۷: «مشکل از آنجا پیدا شد که [، از یک سو،] سرمایههای دارای کمیت برابر اما ترکیبهای نابرابر... [یعنی] دارای نسبتهای نابرابر سرمایه ثابت به متغیر...مقادیر نابرابر کار بیمزد را بحرکت درمیآورند؛ و در نتیجه قادر به تملک ارزش اضافههای برابر نیستند ... اما [، از سوی دیگر،] سرمایههای دارای کمیت برابر، مستقل از ترکیبشان، سودهای برابر بدست میدهند» - ف. [کروشهها از ماست - ج. ه .] 2 «چه کسی میتواند به این اندازه احمق باشد که نتواند ببیند شرکتهای تجاری چیزی جز انحصارات صرف نیستند؟» (مارتین لوتر، مجموعه آثار، جلد ۱۵، وایمار ۱۸۹۹، ص۳۱۲) - ف. |