سرمايه، جلد ١بخش چهارم:
|
پینويسهاى فصل ۱۳
۲- پروفسور روشر مدعى اين کشف اند که يک زن دوزنده که همسر ايشان طی دو روز بخدمت مىگيرد بيش از دو زن دوزندهاى که با هم و طی يک روز بخدمت مىگيرد کار انجام ميدهد. پروفسور فاضل نبايد پروسه توليد کاپيتاليستى را در اندرونى خانهشان و يا در جائي که شخصيت اصلى داستان يعنى سرمايهدار حضور ندارد مورد مطالعه قرار دهند. ۳- 'Concours de force' [تشریک قوا] دستو دوتراسى، ماخذ قبل، ص۸۰. ۴- «عمليات متعدد بسيار سادهاى وجود دارند که تقسيمپذير نيستند و نميتوانند بدون همکارى دستهاى بسيار به انجام رسند. از آن جمله ميتوان بار کردن تنه يک درخت بزرگ بر گارى را نام برد… يا، خلاصه کلام، هر آنچه انجام ناشدنی است مگر آنکه دستان بسيار متعدد در يک زمان و در يک کار واحدِ يکپارچه یکدیگر را یاری دهند» (ا.گ. ويکفيلد - E. G. Wakefield - لندن، ۱۸۴۹، ص۲۱). ۵- « يک تن بار را وقتى يک نفر نميتواند، و ده نفر به زور ميتوانند، بلند کنند، ۱۰۰ نفر ميتوانند با زور يک انگشتِ هر نفر بلند کنند» (جان بلرز - John Bellers - لندن، ۱۶۹۶، ص۲۱). ۶- «(وقتى تعداد معينى کارگر بجاى آنکه توسط ۱۰ مزرعهدار که مساحت زمين هر يک ۱۲ هکتار است توسط يک مزرعهدار که مساحت زمينش ۱۲۰ هکتار است بخدمت گرفته شوند) تعداد نسبى مستخدمين نيز امتيازى در بر دارد، که براى اهل عمل چندان بسادگى قابل فهم نيست. زیرا طبعا ميتوان گفت که نسبت ۱ به ۴ مانند نسبت ۳ به ۱۲ است، اما اين در عمل صادق نيست، زیرا در هنگام درو و بسيارى عمليات ديگر که به سرعت بسيار نياز است از طريق زياد کردن کارگر کار بهتر و سريعتر انجام ميگيرد. بعنوان مثال در کار درو ۲ گاریچی، ۲ بارگير، ۲ خوشهبند، ۲ چنگککش، و بقيه در انبار کاه يا در اصطبل، دو برابر کارى را انجام ميدهند که همين تعداد کارگر اگر قرار بود به گروههاى مختلف در مزارع مختلف تقسيم شوند مىتوانستند انجام دهند» (تحقيقى در باب رابطه میان قيمت کنونى ارزاق و مساحت مزارع، به قلم يک مزرعهدار، لندن، ۱۷۷۳، ص۸-۷). ۷- معناى دقيق تعريف ارسطو اينست که انسان به اقتضاى طبيعتش شهروند يک شهر است. اين تعريف خصلتنماى عهد باستان کلاسيک است، همانطور که تعريف فرانکلين از انسان بعنوان حيوان ابزارساز خصلتنماى دوران يانکى2 هاى شمال آمریکا است. ۸- «به اين نکته نيز بايد توجه داشت که اين تقسيم کار نسبى حتى زماني که کارگران همه به يک کار مشغولند امکانپذير است . بعنوان مثال کارگران ساختمانی که آجر را دست بدست از پائين ساختمان به بالاى آن ميرسانند همه يک کار ميکنند، و با اينهمه نوعى تقسيم کار در ميانشان وجود دارد. اين تقسيم کار عبارت از آنست که هر يک از آنها آجر را تا نقطه معينى ميرساند، و به اين ترتيب همه آنها با هم باعث ميشوند آجر بسيار سريعتر به نقطه مورد نظر برسد، تا وقتى که قرار باشد هر يک آجر خود را جداگانه به طبقه بالا برساند» (ف. شاربِِک - F. Sharbek- پاريس، ۱۸۳۹، جلد اول، ص ۸-۹۷) ۹- «هر گاه مساله بر سر انجام کار پيچيدهاى باشد، چندين کار بايد همزمان انجام گيرد. يکى به يک کار مشغول است ديگرى به کار ديگر، و به اين ترتيب همگى به حصول نتيجهاى مدد میرسانند که از عهده يک نفر به تنهائى برنمیآید. يکى پارو ميزند در حاليکه ديگرى سکان را نگهداشته است و سومى تور را مياندازد يا نيزه را پرتاب ميکند. به اين ترتيب ماهيگيرى به موفقيتى دست مييابد که بدون اين همکارى امکانپذير نيست» (دستو دوتراسى، ماخذ قبل، ص ۷۸). ۱۰- «انجام آن (کار کشاورزى) در مقطع حساس تاثير بمراتب بيشترى دارد» (تحقيقى در باب رابطه بين قيمت کنونى ارزاق … الخ، ص۷). «در کشاورزى عاملى مهمتر از زمان وجود ندارد» (ليبيگ، Liebig - ۱۸۵۶، ص۲۳) ۱۱- «شر ديگرى که انسان چندان انتظار برخورد با آن در کشورى [مانند هندوستان] که بيش از هر کشور ديگر جهان - شايد به استثناى چين و انگلستان - کارگر صادر ميکند را ندارد، عدم امکان تامين تعداد کارگر کافى براى پاک کردن پنبه است. اين وضع باعث آن میشود که مقادير معتنابهی از محصول چيده نشود، در حالى که بخش ديگرى از آن از روى زمين جمعآورى ميشود، که طبعا تغيير رنگ داده و بعضا پوسيده است. لذا کشاورز، بعلت کمبود کارگر در فصل مقتضى، عملا مجبور ميشود به از دست رفتن بخش بزرگى از محصولى که انگلستان اینچنین طالب آن است گردن بگذارد» [ماخذ:] (Bengal Hurkaru, Bi-monthly Overland Summary of News, 22 July 1861) ۱۲- در سير پيشرفت زراعت «تمام، يا شايد حتى بيش از تمام سرمايه و کارى که زمانى در ۵۰۰ ايکر [معادل ۵/۲۰۲ هکتار] زمين تقسيم شده بود اکنون بصورت متراکم در کشت کاملتر ۱۰۰ ايکر [معادل ۵/۴۰ هکتار] بکار ميرود». هر چند «سطح زیر کشت به نسبت سرمايه و کار بخدمت گرفته شده تراکم يافته، اين حوزه توليد، در قياس با حوزهاى که قبلا توسط يک عامل منفرد و مستقلِ توليد اشغال يا بر آن کار ميشد، حوزه وسيعترى است» (ر. جونز، مقالهاى در باب توزيع ثروت، بخش۱، «در باب اجاره»، لندن، ۱۸۳۱، ص۱۹۱). ۱۳- «نيروى يک فرد بسيار کم است ، اما از وحدت تعدادى نيروهاى بسيار کوچک نيروئی جمعى بوجود مىآيد که از حاصل جمع کل نيروهاى جزئى بيشتر است، چنان که صرف بهم پيوستن اين نيروها ميتواند زمان لازم براى انجام کارى را کاهش دهد، و حيطه عمل آنان را وسعت بخشد» (ر. گ. کارلى [G. R. Carli] به نقل از پ. ورى، ماخذ قبل، جلد ۱۵، ص۱۹۶). ۱۴- «سود…تنها هدف کسب است» (ژ. واندرلینت، ماخذ قبل، ص۱۱). ۱۵- مجله عامى و بيمايه انگليسى اسپکتيتور [Spectator] در شماره ۲۶ مه ۱۸۶۶ خود گزارش ميدهد که پس از بوجود آمدن نوعى شراکت ميان سرمايهداران و کارگران در کارخانه Wirework Company of Manchester، «اولين نتيجهای که حاصل شده کاهش ناگهانى اتلاف منابع بوده است، زيرا کارگران اکنون مانند هر مالک ديگرى دليلى براى اتلاف مال خود نمىبينند، و حال آنکه اتلاف منابع شايد بعد از طلبهاى سوخت شده بزرگترين سرچشمه زيان صنعتى باشد». همين مجله بزرگترين عيب تجربه ايجاد تعاونىها در راچديل [Rachdale] را در اين مىبيند که «اين تعاونىها نشان دادند که کارگران اگر مجتمع شوند مىتوانند فروشگاهها، کارخانجات، و تقريبا تمامى انواع کار صنعتى را با موفقيت اداره کنند. و باعث بهبود فورى وضع کارگران هم شدند، اما (!) جاى مشخصى براى سرمايهدار باقى نگذاشتند». چه مصيبتى! ۱۶- پروفسور کِرنْز [Cairnes] پس از گفتن اينکه «سرپرستى کار» يکى از اوصاف اصلى توليد توسط بردگان در ايالات جنوبی ايالات متحده آمريکاست چنين ادامه ميدهد: «دهقان مالک زمين (در شمال) که صاحب تمام دسترنج خود ميشود دیگر انگيزهای براى تلاش و صرف قوا ندارد. سرپرستى و نظارت در اينجا ديگر کاملا نالازم میشود» (ماخذ قبل، ص۹-۴۸). ۱۷- سر جيمز استوارت که کلا چشم بسيار تيزبينى براى ديدن وجوه افتراق شيوههاى مختلف توليدى دارد ميگويد: «آيا علت اینکه بنگاههاى بزرگ مانوفاکتورى صنايع خصوصى [يا پيشهورى] را نابود مىکنند جز اینست که به سادگیِ کار بردگى نزديکترند؟» (اصول اقتصاد سياسى، لندن ۱۷۶۷، جلد ۱، ص۸-۱۶۷). ۱۸- لذا اگوست کنت و مکتبش مىتوانستند اين را هم نشان دهند که وجود اربابان فئودال يک ضرورت جاودانه است؛ همان کارى که در مورد اربابان سرمايهدار کردهاند. ۱۹- ریچارد جونز، ۱۸۵۲، ص۸-۷۷. مجموعههائى که از آثار آشوريان، مصريان و غیره در لندن و ديگر پايتختهاى اروپائى وجود دارد بما امکان ميدهد اين پروسههاى کارِ مبتنى بر همکارى را از نزديک بچشم ببينيم. ۲۰- لينگه [Linguet] احتمالا درست ميگويد وقتى در کتاب تئوریهای قانون مدنی اعلام ميکند که شکار نخستين شکل همکارى، و شکار انسان (جنگ) يکى از نخستين اشکال شکار بوده است. ۲۱- کشاورزى [مستقل] دهقانى در مقياس کوچک و توليد صنعتى صنعتگران مستقل، که هر دو از يک سو پایه و اساس شيوه توليد فئودالى را تشکيل ميدهند و از سوى ديگر پس از انحلال اين شيوه توليد در کنار شيوه توليد کاپیتالیستی به حيات خود ادامه ميدهند، بهمان ترتيب شالوده اقتصادى دوره اعتلاى جوامع عهد باستان کلاسيک را، در فاصلۀ پس از نابودى نظام بدوى شرقى اشتراکى زمين و پيش از غلبه جدى نظام بردگى بر توليد، تشکيل ميدادند. ۲۲- «مگر مهارت، تلاش و مسابقۀ توام با اتحاد عدهاى بسيار بر سر کارى واحد راه پيشبرد آن نيست؟ و مگر از راهى جز اين ممکن بود که انگلستان بتواند صنايع پشمبافى خود را به این مرتبه از کمال برساند؟» (برکلى - Berkeley- ۱۷۵۰، ص۵۶، پرسش۵۲۱) 1 Jacques Quételet - ژاک کتله (۱۸۷۴-۱۷۹۶) آماردان و منجم بلژیکی که در سالهای دهه چهل قرن نوزدهم بر اساس تحقیقات آماری خود تئوری وضع کرد که بنا بر آن «فرد میانگین» ی وجود دارد که خصوصیتاتش را میتوان از طریق کاربست تئوری احتمالات در اطلاعات آماری استنتاج کرد. بالاخص رجوع کنید به کتله، ۱۸۴۸، پاریس - ف. 2 Yankee - لقب ساکنین ایالات شمالی ایالات متحده بطور اعم، و ساکنین شش ایالت نیو انگلند بطور اخص. |