سرمايه، جلد ١بخش ششم: مزد
|
پینویسهای فصل ١٩
۱- «آقای ریکاردو با زیرکى تمام از مشکلى که در نگاه اول بنظر مىرسد مىتواند برای آموزه [doctrine]اش اسباب دردسر شود اجتناب مىکند. بنا بر این آموزه ارزش هر چیز بستگى به مقدار کاری دارد که در تولید آن صرف شده است. اگر جزما به این آموزه پایبند بمانیم ناچار باید نتیجه بگیریم که ارزش کار بستگى به کمیت کاری دارد که در تولید آن صرف شده؛ که سخن آشکارا پوچى است. لذا آقای ریکاردو با زبردستی و یک چرخش قلم ارزش کار را تابع کمیت کاری قرار مىدهد که برای تولید دستمزد لازم است. و یا، اگر بخواهیم با استفاده از کلمات خود او بیان کنیم، ارزش کار را باید با کمیت کار لازم برای تولید دستمزد سنجید. و منظور از کمیت اخیر کمیت کاری است که برای تولید پول یا کالائى که به کارگر پرداخت مىشود لازم است. مثل اینست که بگوئیم ارزش پارچه را نه با کمیت کاری که صرف تولید آن شده بلکه با کمیت کاری باید سنجید که صرف تولید نقرهای شده که پارچه با آن مبادله مىشود» ([س. بیلى - ف.] رساله انتقادی در باب ماهیت الخ ارزش، ص۵۱-۵۰). ۲- «حتى در صورت کالا نامیدن کار باید دانست که کار مانند کالاهای دیگر نیست که از ابتدا به منظور مبادله تولید و سپس به بازار آورده شود تا با کالاهای دیگری که در آن هنگام در بازار یافت مىشوند به نسبتهای مقتضى مبادله شود. کار در آن لحظهای ایجاد مىگردد که به بازار آورده مىشود؛ نه، باید گفت پیش از آنکه ایجاد گردد به بازار آورده مىشود» (مشاهداتی در زمینه برخى مناقشات کلامی در اقتصاد سیاسی… الخ، ص۶-۷۵). ۳- «اگر کار را یک کالا و سرمایه که خود محصول کار است را کالای دیگری بدانیم، آنگاه، اگر ارزش این دو کالا را مقادیر برابر کار تعیین مىکرد، مقدار معینى کار…مىتوانست با مقداری سرمایه که با همان مقدار کار تولید شده است مبادله گردد. بعبارت دیگر مقداری کار قبلی [یا کار مرده] مىتوانست…با همان مقدار کار حاضر [یا زنده] مبادله شود. اما ارزش کار نسبت به [یا بر حسب] کالاهای دیگر را…مقادیر برابر کار تعیین نمىکند» (ویکفیلد، در نشر ویراستۀ خود وی از ثروت ملل آدام اسمیت، جلد ۱، لندن، ۱۸۳۵، ص ۲۳۰، ۲۳۱، و زیرنویس). ۴- «لازم بود این توافق حاصل آید (باز هم صورت دیگری از ’ قرارداد اجتماعى‘ !) که هر بار که کارِ به انجام رسیده با کاری که هنوز باید به انجام رسد مبادله مىشود، (سرمایهدار) ارزش بالاتری دریافت کند تا (کارگر)». سیسموند (یعنى سیسموندی)،1 De la richesse commerciale (جلد ۱، ژنو، ۱۸۰۳، ص۳٧). ۵- «کار مقیاس منحصر بفرد ارزش … خالق همه ثروتها، که خود کالا نیست» (توماس هاجسکین، اقتصاد سیاسى به زبان عامه، ص۱۸۶). ۶- از سوی دیگر، تلاش برای توضیح این گونه عبارات با باصطلاح ضرورت شعری صرف تنها نشاندهنده ضعف تحلیل است. لذا من در جواب این حرف پرودن که میگوید «گفته میشود کار ارزش دارد اما نه بمنزله کالا بلکه از جهت ارزشهائى که تصور مىرود بالقوه در آن جایگزین باشد. ارزش کار یک بیان استعاری است … الخ» چنین متذکر شدهام که «او (پرودن) در کار بمنزله کالا، که واقعیت کریهى است، چیزی جز یک صنعت کلامى نمىبیند. بدین ترتیب جامعه کنونی، جامعهای که بر پایه کار بمنزله کالا بنا شده است را باید از این پس جامعهای مبتنی بر یک ضرورت شعری، یک بیان استعاری، دانست. اگر جامعه بخواهد ’همه نقائصی‘ را که از آن در عذاب است ’ از بین ببرد‘ ، کافی است همه لغات ناخوشایند را از بین ببرد و زبان را عوض کند. به این منظور کافی است از فرهنگستان بخواهد آخرین نشر فرهنگ لغاتش را برایش ارسال کند» (کارل مارکس، فقر فلسفه، ص۵-۳۴). طبعا از اینهم سادهتر آنست که ارزش برای انسان هیچ معنائی را افاده نکند. به این ترتیب مىتوان بدون هیچ مشکلى همه چیز را در دل این مقوله گنجاند. از اینروست که، بعنوان نمونه، ژان باتیست سه مىپرسد «ارزش چیست؟» و جواب مىدهد: «آن قدر که یک چیز مىارزد». قیمت چیست؟ جواب: «ارزش یک چیز که بر حسب پول بیان شده باشد». سوال: چرا «کار بر زمین…ارزش دارد»؟ جواب: «زیرا روی آن قیمت میگذارند». بنابراین ارزش یعنى چقدر ارزیدن یک چیز، و زمین2 «ارزش» دارد زیرا ارزشش «برحسب پول بیان مىشود». بهر حال، این قطعا راه بسیار آسانى برای توضیح چند و چون هر چیزی است. ۷- رجوع کنید به در نقد اقتصاد سیاسى، ص۴۰، که در آن من گفتهام در تجزیه و تحلیل سرمایه به حل مساله زیر خواهم پرداخت: «چگونه تولید مبتنى بر [تولید] ارزش مبادله، که خود تنها از طریق مدت کار تعیین مىشود، به این نتیجه میانجامد که ارزش مبادلۀ کار کمتر از ارزش مبادلۀ محصول آنست؟» [ترجمه انگلیسی، ص۶۲ - ف]. ۸- مورنینگ استار [ستاره صبح] ، یک ارگان تجارت آزادی لندنى که خاماندیشى را قطعا به حد حماقت رسانده است طى جنگ داخلى آمریکا بارها و بارها در نهایت خشم حاصل جریحهدار شدن اخلاقیات که ممکن است بر کسی مستولى شود اعتراض کرد که در ایالات [بردهدار] جنوب آمریکا سیاهان در مقابل کار خود مطلقا هیچ چیز دریافت نمىکنند. مورنینگ استار کافى بود خرج روزانه یک سیاه در ایالات جنوبى را با خرج روزانه یک کارگر در شرق لندن مقایسه کند. ۹- آدام اسمیت آنجا که به شیوه کارمزدی [یا قطعهکاری] مىپردازد تصادفا اشارهای هم به تغییر طول روزکار مىکند. 1 ژان شارل لئونارد سیسموند (۱۸۴۲-۱۷۷۳) عالم اقتصاد سیاسی و مورخ سوئیسی که پس از کشف نسبت دوری میان خود و یک خانواده اشرافی ایتالیائی بنام سیسموندی در ۱۸۰۷، لقب «دو سیسموندی» را به اسم خود اضافه کرد - ف. 2 در اینجا یا بجای «زمین» باید «کار» بیاید٬ و یا سوال بجای «چرا کار بر زمین ارزش دارد؟» بصورت «چرا زمین ارزش دارد؟». ظاهرا بدلیل همین ناهمخوانی است که در ترجمه سوئدی (ص۴۶۹) سوال بصورت دوم آمده است. |