پىنویسهای فصل ۳۱
۱-
«صنعتى» در اینجا در مقابل «زراعى» مطرح است؛ چرا که مزرعهدار هم
بمعنای اخص کلمه همانقدر یک سرمایهدار صنعتى است که کارخانهدار.
۲-
مقابله حقوق طبیعى و مصنوعى مالکیت، لندن، ۱۸۳۲،
ص۹-۹۸.
مولف این اثر مجهول المولف توماس هاجسکین است.
۳-
در سال ۱۷۹۴
هم هنوز مىبینیم که پارچهبافان کوچک شهر لیدز [Leeds] یک هیئت نمایندگى بهمراه عریضهای به پارلمان
مىفرستند و خواستار وضع قانونى مىشوند که کارخانهدار شدن بازرگانان
را ممنوع کند (دکتر ایکین، ماخذ قبل، [ص ۵-۵۶۴
-
ف]).
۴-
ویلیام هاویت - William Howitt
- لندن، ۱۸۳۸،
ص۹.
درباره چگونگى رفتار با بردگان، شارل کنت
[Charles Comte] در مجموعه قوانین، چاپ سوم، بروکسل، ۱۸۳۷،
شواهد خوبى گردآوری کرده است. این قضیه را باید به تفصیل بررسى کرد تا
معلوم شود که بورژوا وقتى دستش در توصیف جهان بر طبق تصورات خودش کاملا
باز باشد از خود و از کارگر چه تصویری میسازد.
۵-
توماس استامفورد رافلز [Thomas Stamford
Raffles] ، نایب فرماندار کل آن جزیره، تاریخ جاوه،
لندن،
۱۸۱۷
[جلد
۲،
ص
۹۱-۱۹۰
-
ف].
۶-
در سال ۱۸۶۶
بیش از یک میلیون هندو تنها در استان اوریسا از گرسنگى تلف شدند. با
اینحال، کوششى بعمل آمد تا از طریق قیمتی که بر مایحتاج زندگی
انسانهای در شرف موت گذاشته مىشد بر موجودی خزانه هندوستان افزوده
شود.
۷-
ویلیام کابت توجه مىدهد که در انگلستان همه موسسات عمومى عنوان
«سلطنتى» دارند. اما، در مقابل، قروض با عنوان «ملى» مشخص مىشوند.
۸-
«اگر فرضا تاتارها امروز به اروپا بریزند مشکل بتوان به آنها فهماند که
دلال پول [financier]
در میان ما چکاره است» (منتسکیو، روح القوانین، جلد ۴،
ص۳۳،
لندن، ۱۷۶۹).
۹-
میرابو، ماخذ قبل، جلد ۶،
ص۱۰۱.
۱۰-
ایدن، ماخذ قبل، جلد ۱،
بخش دوم، فصل ۱،
ص۴۲۱.
۱۱-
جان فیلدن، ماخذ قبل، ص۶-۵.
درباره فجایع اولیه سیستم کارخانهای رجوع کنید به دکتر ایکین، (۱۷۹۵)،
ماخذ قبل، ص۲۱۹،
و گیزبورن (Gisborne)،
تحقیقى در باب وظایف کارگران، ۱۷۹۵،
جلد ۲.
وقتى ماشین بخار کارخانهها را از کنار آبشارهای مناطق روستائى به
مراکز شهرها منتقل کرد، ارزش اضافهخوار «پرهیزگار» کودکان لازم را
حاضر و آماده در دسترس داشت و لازم نبود از
خانه کار
بزور برده بیاورد. وقتى سر رابرت پیل (پدر «وزیر توجیهات» فعلى) در سال
۱۸۱۵
لایحه حمایت از کودکان را به مجلس آورد فرانسیس هورنر، چشم و چراغ
کمیتۀ شمش و دوست صمیمى دیوید ریکاردو، در
مجلس عوام
گفت: «مایه رسوائى است که باندی
-
اگر اجازه داشته باشم این لغت را بکار ببرم
-
از این کودکان همراه با اموال یک نفر ورشکسته به حراج گذاشته شده و جزو
این اموال آگهى شدهاند. مورد بغایت ظالمانه دیگری که دو سال پیش در
دیوان عالى کشور مطرح گردید این بود که یکى از بخشداریهای لندن تعدادی
از این پسربچهها را بعنوان شاگرد به کارخانهداری مىسپارد و او آنها
را به دیگری منتقل مىکند. و [سرانجام] چند انسان مشفق اینها را در
حالی پیدا مىکنند که از بیغذائی در شرف موت بودند. از مورد
وحشتناکتر دیگری در زمان عضویتم در یک کمیته [پارلمانى] اطلاع یافتم
…
قضیه از این قرار بود که همین چند سال پیش بین یکى از بخشداریهای لندن
و یکى از کارخانهداران لانکاشایر قراردادی منعقد و در آن صریحا قید
شده بود که کارخانهدار باید با هر بیست کودک صحیح و سالم یک کودک
دیوانه هم بگیرد» [نطق هورنر در تاریخ ۶
ژوئن ۱۸۱۵
-
ف] .
۱۲-
در سال
۱۷۹۰
در مستعمرات انگلستان، فرانسه و هلند در جزایر دریای کارائیب به ازای
هر یک نفر آزاد به ترتیب ده برده، چهارده برده و بیست و سه برده وجود
داشت» (هنری بروگام - Henry Brougham - ادینبورگ،
۱۸۰۳،
جلد
۲،
ص۷۴).
۱۳-
اصطلاح « فقرای زحمتکش» درست از لحظهای در قوانین انگلستان ظاهر شد که
طبقه کارگران مزدی طبقه درخور توجهى شده بود. این عبارت از یک سو در
مقابل «فقرای بیکاره»، گدایان و غیره، بکار مىرود، و از سوی دیگر در
مقابل کارگرانى که هنوز به خاک سیاه ننشسته و صاحب وسایل کار خود
هستند. این اصطلاح از کتاب قانون به اقتصاد سیاسى راه یافت و از طریق
کالپپر (Culpeper)،
چایلد و سایرین به آدام اسمیت و ایدن رسید. از اینجا مىتوان به درجه
حسن نیت ادموند برک، این «زبانباز نفرتانگیز سیاسى»، پى برد که
اصطلاح «فقرای زحمتکش» را «زبانبازی نفرتانگیز سیاسى» مىخواند. برک
مجیزگوئى است که وقتى جیرهخوار الیگارشى انگلستان بود نقش مخالف
رمانتیک انقلاب فرانسه را بازی مىکرد؛ همانطور که در آغاز آشوبهای
آمریکا که جیرهخوار مهاجرنشینهای آمریکای شمالى بود علیه الیگارشى
انگلستان نقش لیبرال را بازی کرده بود. این آدم تا مغز استخوان یک
بورژوای قشری است. مىگوید: «قوانین تجارت قوانین طبیعی، و بنابراین
قوانین الهىاند» (برک، ماخذ قبل، ص ۲-۳۱).
پس تعجبى ندارد که، بنا بر همان قوانین طبیعى و الهى، خود را همیشه در
بهترین بازارها مىفروخت! تصویر بسیار دقیقى از این ادموند برک را، در
زمان لیبرال بودنش، مىتوان در نوشتههای آقای تاکر یافت که با وجود
کشیش و توری
بودن، و گذشته از همه اینها، مرد شریف و اقتصاد سیاسىدان قابلى بود.
وظیفه ما در مقابل جبن اخلاقى ننگآوری که امروز حکمفرماست، و با
ایمانى چنین راسخ به «قوانین تجارت» اعتقاد دارد، اینست که برکهای این
جهان را، که با اسلاف خود در یک چیز تفاوت دارند (و آن مایه و استعداد
است!)
در همه حال افشا کنیم.
۱۴-
ماری اوژیه (Marie Augier)،
پاریس، ۱۸۴۲،
ص۲۶۵.
۱۵-
«سرمایه بزعم نشریه کوارتِرلى ریویور [Quarterly
Reviewer] از دعوا و اغتشاشمىگریزد و ذاتا ترسوست، که سخن
بسیار درستى است؛ اما تنها نیمى از مساله را بیان مىکند. سرمایه از
سود صفر، یا سود بسیار کم، اجتناب مىکند؛ همان گونه که سابقا گفته
مىشد طبیعت از خلأ بیزار است. سود که کافى باشد سرمایه بسیار هم دلیر
مىشود. وقتى پای ده درصد سود در میان باشد مىتوان یقین داشت که همه
جا بکار مىافتد؛ با بیست درصد به شوق مىآید؛ با پنجاه درصد اثباتا
جسارت مىیابد؛ با صد درصد حاضر است همه قوانین بشری را زیر پا بگذارد؛
با سیصد درصد جنایتى نیست که از آن روی بگرداند، یا خطری نیست که نکند،
حتى اگر احتمال به دار آویخته شدن صاحبش وجود داشته باشد. دعوا و
اغتشاش اگر سودآور باشد سرمایه با خیال آسوده به هر دو دامن مىزند.
قاچاق و تجارت برده شواهد فراوان بر همه این دعاوی بدست داده است» (ت.
ج. دانینگ، ماخذ قبل، ص۳۵،
۳۶).
|