سرمايه،  جلد ١
بخش هشتم: 
انباشت باصطلاح اولیه
 
فصل ٣١:
پیدایش سرمایه‌دار صنعتی

پیدایش سرمایه‌دار صنعتی
 

پی‌نویس‌های فصل ٣١

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 


 

 Adam Anderson (١٧٦٥-١٦٩٢) - مورخ اسکاتلندیِ تاریخ تجارت. تنها یک کتاب با عنوان:

An Historical and Chronological Deduction of the Origin of Commerce نوشت که در ۱۷۶۴ در دو جلد در لندن انتشار یافت. آندرسون مدت چهل سال منشی تجارت‌خانه‌ای در لندن بود - ف.

بازگشت

 

 

 

فصل  ۳۱

 

پیدایش سرمایه‌دار صنعتى

 

سرمایه‌دار صنعتى۱ به همان صورت تدریجی که مزرعه‌دار [، یا سرمایه‌دار زراعى،] پیدا شد بوجود نیامد. شک نیست که تعداد معتنابهی از استادکاران گیلدها، و تعداد باز هم بیشتری از صنعت‌گران کوچک مستقل، یا حتى کارگران مزدی، تبدیل به سرمایه‌داران کوچک و متعاقبا، با گسترش استثمار کار مزدی و انباشت سرمایۀ متناظر با آن، تبدیل به «سرمایه‌دار» بی هیچ پیشوند و پسوندی شدند. در دوره نوزادی تولید کاپیتالیستى وضع بیشتر مانند دوره نوزادی شهرها در قرون وسطى بود که در آن این مساله که کدامیک از سرف‌های فراری باید ارباب باشد و کدام نوکر عمدتا با تقدم و تاخر تاریخ فرار آنها [از املاک فئودالی] جواب گرفته بود. سرعت حلزونى پیشرفت به این صورت با ملزومات بازار جدید جهانى، که در پى اکتشافات عظیم آخر قرن پانزدهم بوجود آمده بود، بهیچوجه خوانائى نداشت. اما از قرون وسطى دو شکل مشخص سرمایه به یادگار مانده بود. این دو شکل سرمایه در سامان‌‌های اقتصادی بسیار متفاوت جوامع مختلف به تکامل رسیده بودند، و پیش از عصر شیوه تولید کاپیتالیستى بهر حال بمنزله سرمایه عمل مى‌کردند. این دو شکل عبارت بودند از سرمایه ربائى و سرمایه تجاری.

«در زمان حاضر همه ثروت جامعه نخست بدست سرمایه مى‌افتد … سرمایه‌دار اجاره‌ زمین را به زمیندار، دستمزد را به کارگر، و مالیات و عشریه را به تحصلیدار مى‌پردازد، و سهم بزرگى، و در واقع باید گفت بزرگترین سهم، از محصول کار سالانه را، که مدام بیشتر هم مى‌شود، برای خود برمى‌دارد. اکنون مى‌توان گفت سرمایه‌دار نخستین مالک همه ثروت جامعه است؛ با آنکه حق تملک این مال از طریق هیچ قانونى به او تفویض نشده … آنچه این تغییر را بوجود آورده کسب بهره از سرمایه است … و بسیار تعجب‌آور است که همه قانونگذاران اروپا کوشیده‌اند تا از طریق تصویب آئین‌نامه‌هائی مانند آئین‌نامه‌های ضد رباخواری مانع این امر شوند … سلطه سرمایه بر کل ثروت یک کشور تحولى تمام عیار در زمینه حق مالکیت است. اما این تحول به موجب کدام قانون، یا رشته قوانین، صورت گرفته است؟».۲ نویسنده باید به خود یادآوری مى‌کرد که انقلابات بموجب قوانین صورت نمی‌گیرند.

سازمان فئودالى روستاها و سازمان گیلدی شهرها مانع آن بود که سرمایه پولى‌یی که از طریق ربا و تجارت شکل گرفته بود تبدیل به سرمایه صنعتى شود.۳ این قیود با انحلال دستجات خدم و حشم فئودالى، با سلب مالکیت از روستائیان و با اخراج بخشى از آنان از روستاها از میان رفت. مانوفاکتورهای جدید در شهرهای بندری، و یا در نقاط روستائى که خارج از کنترل کمون‌های شهری قدیم و گیلدهایشان قرار داشتند، ایجاد شد. علت مبارزه سرسختانه شهرهای خودگردان1  با این خزانه‌های2 صنعت که در تاریخ انگلستان مشاهده می‌کنیم همین بود.

کشف طلا و نقره در آمریکا، به بردگى کشاندن بومیان آن قاره، برانداختن نسل و مدفون کردن‌ آنها در معادن، آغاز تسخیر و غارت هندوستان، و تبدیل آفریقا به قرقى برای شکار تجاری سیاهپوستان - اینها شاخص‌های طلوع عصر تولید کاپیتالیستى است. این روندهای پر از صلح و صفا‌ و برادری لحظات وجودی اصلى پروسه انباشت اولیه را تشکیل مى‌دهند. و از پى اینها بلافاصله دوران جنگ تجاری میان کشورهای اروپا، با میدانى به وسعت کره ارض، فرامى‌رسد - جنگى که با طغیان هلند علیه اسپانیا آغاز شد، در جنگ ضدژاکوبنى انگلستان با فرانسه ابعادی غول‌آسا بخود گرفت، و در قالب جنگ‌های تریاک با چین، و غیره، همچنان ادامه دارد.

لحظات وجودی مختلف انباشت اولیه را می‌توان با توالی کمابیش دقیق زمانى  بطور اخص به اسپانیا، پرتغال، هلند، فرانسه و انگلستان مرتبط کرد. این لحظات مختلف در پایان قرن هفدهم در انگلستان در قالب ترکیبى از مستعمره‌سازی، قرضه ملى‌، نظام مدرن مالیاتى و نظام حمایت گمرکى با نظم و قاعده در هم ادغام شدند. این شیوه‌‌ها در برخى موارد، مثلا در مورد مستعمرات، متکى بر قهر عریانند. اما در همه آنها از قدرت دولتی، این نیروی قهریه متمرکز و سازمان‌یافته در جامعه، همچون گلخانه‌ای که شرایط تسریع پروسه تبدیل شیوه تولید فئودالى به کاپیتالیستی را فراهم مى‌آورَد و این دوران گذار را کوتاه می‌کند، استفاده مى‌شود. قهر قابله‌ای است بر بالین هر جامعه قدیم که آبستن جامعه ‌مدرنی است؛ و خود نیروئى اقتصادی است.

ویلیام هاویْت، این کارشناس مسیحیت، درباره نظام مستعمراتى مسیحیان مى‌گوید: «بربریت و فجایع بیشرمانه نژاد باصطلاح مسیحى، در هر جائى از جهان و در مورد هر قومى که اینان توانسته‌اند به انقیادش درآورند، در تاریخ هیچ نژاد دیگری، هر اندازه وحشى، هر اندازه بى‌فرهنگ و هر اندازه بیرحم و بیشرم، در هیچ عصری از اعصار جهان نظیر ندارد».۴ تاریخِ شیوه مستعمره‌سازی هلند، که در قرن هفدهم کشور سرمایه‌داری نمونه بود، «مجموعه خارق العاده‌ای از خیانت، ارتشا، کشتار و رذالت را بنمایش مى‌گذارد».۵ هیچ چیز بهتر از نظام آدم‌دزدی هلندیان در جزیره سِلِبس  [Celebes] که بمنظور تهیه برده برای جاوه انجام مى‌گرفت، خصلت نظام مستعمراتى هلندی‌ها را نشان نمى‌دهد. برای این کار آدم‌دزد، بمعنای اخص کلمه، تربیت مى‌شد. دزد، مترجم و فروشنده عاملین اصلى این تجارت، و شاهزادگان بومى سرکرده فروشندگان بودند. کودکان خردسال ربوده شده را در طول مدتی که باید برای بار زده شدن در کشتی‌های برده‌کِش آماده می‌شدند در سیاهچال‌های مخفى نگاهمیداشتند. در یک گزارش رسمى آمده است: «بعنوان مثال، این شهر ماکاسار پر از زندان‌های مخفى است، که یکى وحشتناک‌تر از دیگری و مملو از تیره ‌بختانى است که قربانى حرص و آز و بیداد گشته، به زور از آغوش خانواده‌هایشان جدا و به زنجیر کشیده شده‌اند». هلندیان برای تصرف شهر مالاکا به فرماندار پرتغالى آن رشوه دادند و او، در سال ١۶۴١، دروازه‌های شهر را به رویشان گشود. اما آنها برای «پرهیز» از پرداخت ۲۱٫۸۷۵ پوند رشوه مورد توافق، مستقیما به خانه او رفتند و ترورش کردند. هلندیان به هر جا قدم مى‌گذاشتند ویرانى و آوارگى بدنبال مى‌آوردند. بانجوانگى  [Banjuwangi]، یکى از شهرهای جاوه که در١٧۵٠ دارای ۸۰٫۰۰۰ سکنه بود، در ١٨١١ حداکثر ۱۸٫۰۰۰ سکنه داشت. زهی تجارت مسالمت‌آمیز!

کمپانى انگلیسى هند شرقى، چنان که مشهور است، علاوه بر کنترل سیاسى هندوستان انحصار تجارت چای، انحصار تجارت با چین بطور کلى، و انحصار حمل و نقل کالا به اروپا و بالعکس را بدست آورد. اما کشتیرانى در سراسر سواحل و بین جزایر هندوستان در انحصار خود مقامات ارشد کمپانى بود. انحصار تجارت نمک، تریاک، پان3 و سایر کالاها حکم منابع پایان‌ناپذیر ثروت را داشت. مقامات کمپانى قیمت‌ها را خود تعیین و هندوان بخت ‌برگشته را از این طریق چپاول مى‌کردند. فرماندار کل خود در این تجارت مشارکت داشت. شرایط قراردادهائى که با نورچشمى‌های او بسته مى‌شد چنان بود که اینها مى‌توانستند، ماهرانه‌تر از کیمیاگران، از هیچ طلا بسازند. ثروت‌های عظیم یک شبه مانند قارچ مى‌روئید. انباشت اولیه در حال انجام بود بدون آنکه از جانب انباشت‌کنندگان دیناری بکار انداخته شود. پرونده قضائى وارِن هیستینگز4 مشحون از چنین مواردی است. نمونه‌ای از آنها را نقل مى‌کنیم. یک قرارداد تریاک با شخصى بنام سولیوان، در همان ساعت که عازم یک ماموریت رسمى به بخشى از هندوستان که با منطقه کشت تریاک فاصله بسیار دارد بوده، بسته مى‌شود. سولیوان قرارداد را به مبلغ ۴۰٫۰۰۰ پوند به شخصى بنام بین [Binn] مى‌فروشد. بین در همان روز آنرا به ۶۰٫۰۰۰ پوند به شخص دیگری مى‌فروشد؛ و خریدار نهائى که قرارداد را به انجام مى‌رساند اعلام مى‌کند که با اینهمه سود سرشاری برده است. بنا بر لیستى که به پارلمان عرضه شد کمپانى و کارکنان آن در فاصله سال‌های ۶۶-١٧۵٧ معادل ۶٫۰۰۰٫۰۰۰ پوند بصورت هدیه از هندیان دریافت کرده بودند. در سال‌های٧٠-١٧۶٩ انگلیسى‌ها از طریق خرید همه محصول برنج و امتناع از فروش آن، مگر به قیمت‌های افسانه‌ای، در هندوستان قحطى ایجاد کردند.۶

رفتار با مردم بومى در مستعمراتِ کشتگاهی [plantation colonies] نظیر جزایر دریای کارائیب که صرفا تولیدکننده محصولات زراعی صادراتی بودند، و در کشورهای غنى و پرجمعیتی مانند مکزیک و هندوستان که به چپاول اختصاص داشتند، طبعا دهشتناک‌‌تر از هر جای دیگر بود. اما حتى در مستعمرات مهاجرنشین نیز خصلت مسیحى انباشت اولیه پنهان نبود. در سال ١٧٠٣ پیوریتن‌های5 نیو انگلند، این نمایندگان هوشیار پروتستانیزم، طى قطعنامه‌ای که در مجلس خود بتصویب رساندند برای تحویل پوست سر هر بومى یا برای تحویل هر سرخ ‌پوست اسیر ۴٠ پوند جایزه تعیین کردند. این جایزه در سال ١٧٢٠ به ١٠٠ پوند رسید؛ جوائز زیر درسال ١٧۴۴، پس از آنکه مستعمره‌نشین ماساچوسِتْس بی [Massachusetts Bay] یکى از قبایل سرخ‌ پوست را یاغى اعلام کرد، تعیین شد: پوست سر مرد دوازده ساله به بالا ١٠٠ پوند رایج جدید؛ هر مرد اسیر ١٠۵ پوند؛ هر زن و کودک اسیر ۵٠ پوند؛ پوست سر زن و کودک ۵٠ پوند. چند دهه بعد نظام مستعمراتى انتقام خود را از پدران زائر متقى اولیه، که طى این مدت خوی سرکشى یافته بودند، گرفت. اینان به تحریک انگلیسیان، و با پول انگلیسى، با تبرزین سرخپوستان سلاخى شدند. پارلمان انگلستان اعلام کرد که شکار انسان‌ها و کندن پوست سر «وسایلى است که خداوند و طبیعت در کفَش نهاده‌اند».

تجارت و دریانوردی در شرایط گلخانه‌ای نظام مستعمراتى به شکفتگى کامل رسید. «شرکت‌های موسوم به مونوپولیا» (مارتین لوتر)6 اهرم‌های نیرومند تراکم سرمایه شدند. مستعمرات برای مانوفاکتورهای در حال شکوفائی بازار فراهم آوردند، و موجب افزایش وسیع انباشت سرمایه‌ای شدند که از طریق انحصار کشور مادر بر آن بازارها بدست می‌آمد. گنج‌هائى که در خارج از اروپا و از راه چپاول، به بردگى کشاندن و کشتار علنى مردمان بدست آمده بود به کشور مادر سرازیر و در آنجا تبدیل به سرمایه شد. هلند، نخستین کشوری که نظام مستعمراتى را به رشد کامل رساند، در سال ١۶۴٨ در نقطه اوج عظمت تجاریش ایستاده بود. «هلند تجارت هندوستان و بازرگانى میان جنوب شرقى و شمال غربى اروپا را تقریبا بطور کامل در دست داشت. ماهیگیری، کشتیرانى و صنایعش از هر کشور دیگری پیش بود. کل سرمایه این جمهوری یحتمل بیش از مجموع سرمایۀ همه کشورهای دیگر اروپا بود». گولیش از یاد مى‌برد اضافه کند که تا سال ١۶۴٨ مردم هلند دیگر زیر فشار کار رمق کشیده‌‌تر، فقیرتر، و تحت ستم‌تر از جمع همه کشورهای دیگر اروپا شده بودند.

امروزه سیادت صنعتى است که سیادت تجاری با خود بهمراه مى‌آورد. در دوران مانوفاکتوری برعکس سیادت تجاری بود که تفوق صنعتى ایجاد می‌کرد. از اینجا مى‌توان به نقش فائقه‌ای که نظام مستعمراتى در آن روزگار بازی کرد پى برد. نظام مستعمراتى آن «خدای غریبه»ای است که زانو به زانوی خدایان قدیم اروپا بر صدر منبر نشسته بود، اما روزی ناگاه همه را با دست ردی به سینه و اردنگى بر نشیمنگاه‌‌شان سرنگون کرد، و اعلام داشت که مقصود غائى و یگانۀ نوع بشر جستن سود است.

نظام اعتبارات عمومى، یا قرضه ملى، که مبادی آنرا در همان قرون وسطى در جنوا و ونیز مى‌توان یافت، در دوران مانوفاکتوری سراسر اروپا را فراگرفت. نظام مستعمراتى، با تجارت دریائى و جنگ‌های تجاریش، گلخانه‌ای بود که نظام اعتباری در آن به شکوفائی رسید. بدین ترتیب این نظام نخست در هلند ریشه گرفت. قرضه ملى، یعنى فروختن دولت به غیر (خواه دولت استبدادی باشد، خواه سلطنتى مشروطه و خواه جمهوری) مهر خود را بر عصر سرمایه‌داری کوبید. یگانه بخشى از باصطلاح ثروت ملى که بطور واقعی به دارائى جمعى ملت بمعنای مدرن آن اضافه مى‌شود قروض ملى است.۷ این آموزۀ مدرن که هر چه ملتى بیشتر زیر بار قرض باشد ثروتمندتر است نتیجه ضروری و منطقى همین تبیین است. اعتبارات عمومى جزو اصول دین سرمایه مى‌‌شود. و هر چه قرض ملى بیشتری بالا آورده می‌شود بى‌اعتقادی به قرضه ملى بیشتر جای گناه بى‌اعتقادی به روح‌القدس را، که گناهى نابخشودنى است، مى‌گیرد.

قرضه ملى یکى از نیرومندترین اهرم‌های انباشت اولیه مى‌شود. همچون عصای موسى به پول نامولد به یک ضربت قدرت زایش مى‌بخشد و بدینسان آن را مبدل به سرمایه‌ مى‌کند، بى آنکه مجبورش کند در معرض مشکلات و مخاطراتى که ناگزیر با بکارگیری آن در صنعت یا حتى ربا همراه است قرار گیرد. وام دهندگان به دولت در واقع از خود چیزی مایه نمى‌گذارند، زیرا پول وام داده شده تبدیل به اوراق قرضه مى‌شود که براحتى قابل خرید و فروش است و در دست آنان کماکان کار همان مقدار پول نقد را انجام می‌دهد. اما علاوه بر این، و جدا از طبقه بهره خوار7 ی که به این ترتیب بوجود مى‌آید، و دلالان و معامله‌گران بازار پول که نقش واسطه میان دولت و ملت را بازی مى‌کنند و ثروت بادآورده‌ای به جیب مى‌زنند، و مقاطعه‌‌کارانِ جمع‌آوری مالیات، تجار و صاحبان صنایع، یعنى کسانى که بخش بزرگى از هر وام ملی برایشان سرمایه‌ای است که از آسمان نازل شده - جدا از همه این اشخاص، قرضه ملى باعث بوجود آمدن شرکت‌های سهامى، انواع معاملات اوراق بهادار، سفته‌بازی، و در یک کلام، باعث بوجود آمدن بانک‌سالاری مدرن و قمارخانه‌ای بنام بازار سهام شده است.

بانک‌های بزرگ، با القاب ملى که یدک مى‌کشند، در بدو تولد چیزی جز انجمن‌های خصوصى سفته‌بازان نبودند که خود را در کنار دولت‌ها قرار دادند و، به یمن امتیازاتى که دریافت کردند، در موقعیتى قرار گرفتند که می‌توانستند پول در اختیار آن دولت‌ها قرار دهند. بهمین دلیل قابل اتکاترین شاخص انباشته شدن قرض ملى افزایش پیاپى سرمایه این بانک‌ها است -  بانک‌هائی که با تاسیس بانک انگلستان در سال ١۶٩۴ در تکامل یافته‌ترین شکل خود ظاهر شدند. بانک انگلستان کار خود را از وام دادن به دولت با بهره ۸ درصد آغاز کرد. در عین حال پارلمان این اختیار را به آن داد که از محل همان سرمایه پول چاپ کند، و آنرا برای بار دوم به شکل اسکناس به ملت وام دهد. بانک انگلستان مجاز بود از این اسکناس‌ها در تنزیل سفته‌ها، اعطای اعتبارات تجاری و خرید فلزات قیمتى استفاده کند. طولى نکشید که این پول اعتباری [کاغذی] ، که بانک خود آنرا آفریده بود، حکم مسکوک را پیدا کرد که بانک با آن به دولت وام مى‌داد و بهره قرضه ملى را، از جانب دولت، پرداخت مى‌کرد. [بعبارت دیگر،] داستان به همین‌ ختم نمى‌شد که بانک با یک دست مى‌داد و با دست دیگر بیش از آن که داده بود پس مى‌گرفت؛ بلکه حتى وقتى  مى‌گرفت باز تا شاهى آخر پولِ وام داده را جاودانه طلبکار بود. بانک انگلستان بتدریج و ناگزیر بصورت صندوق دفینه فلزات قیمتى کشور و مرکز ثقل کلیه اعتبارات تجاری درآمد. از نوشته‌های آن زمان (مثلا بولینگبروک - Bolingbroke) مى‌توان به اثری که ظهور ناگهانى این گله بانک‌سالاران، دلالان و معامله‌گران بازار پول، بهره‌خواران، دلالان، سهام‌بازان و غیره بر ذهن انسان‌های آن عصر گذارده است پى برد.۸

همراه با قرض ملى یک نظام اعتباری بین‌المللى نیز بوجود آمد، که اغلب موجب پنهان ماندن یکى از منابع انباشت اولیه در این یا آن کشور مى‌شود. بعنوان نمونه، رذالت‌‌های آمیخته با نظام راهزنی در ونیز یکی از پایه‌های مخفی ثروت کاپیتالیستی در هلند را فراهم ‌آورد؛ زیرا ونیز در سال‌های انحطاط خود مبالغ هنگفتى به هلند وام داده بود. میان هلند و انگلستان نیز رابطۀ مشابهی وجود دارد. تا آغاز قرن هیجدهم صنایع هلند دیگر بکلی از قافله عقب مانده و سیادت تجاری و صنعتى ‌آن بر سایر کشورها از میان رفته بود. بدین ترتیب یکى از راه‌های کسب مال برای هلند در فاصله سال‌های ٧۶-١٧٠١ این بود که مبالغ عظیمى سرمایه به سایر کشورها، بویژه به رقیب بزرگ خود انگلستان، وام بدهد. همین رابطه امروز میان انگلستان و ایالات متحده برقرار است. بخش بزرگى از سرمایه‌ای که امروز بدون هیچ شناسنامه‌ای که محل تولدش را نشان دهد در ایالات متحده دیده مى‌شود، دیروز خون در شیشه کردۀ کودکان انگلیسی بوده است.

از آنجا که پشتوانه قرض ملى درآمدهای دولت است (که پرداخت بهره سالانه و غیره از محل آن تامین مى‌شود) نظام مالیاتى مدرن مکمل ضروری نظام قرضه ملى شد. این قروض به دولت امکان مى‌دهد هزینه‌های فوق‌العادۀ خود را تامین کند بدون آنکه مالیات‌دهندگان بار آنرا بلاواسطه حس کنند. اما بهرحال افزایش مالیات‌ها را ضروری مى‌‌سازد. از سوی دیگر، افزودن بر مالیات‌ها بدلیل انباشته شدن وام‌هائى که یکى پس از دیگری منعقد مى‌شود دولت را مدام مجبور مى‌کند تا برای تامین هزینه‌های فوق‌العادۀ جدید به قروض جدید متوسل شود. به این ترتیب نظام مالى مدرن، که رکن اصلى آنرا وضع مالیات بر ضروری‌ترین وسایل زندگی (و بنابراین ترقی قیمت این وسایل) تشکیل مى‌دهد، نطفه افزایش اتوماتیک [مالیات] را درون خود حمل مى‌کند. در این نظام کشیدن اضافه‌مالیات از گرده مردم نه یک رویداد تصادفى بلکه یک اصل است. لذا در هلند، نخستین کشوری که این نظام را پیاده کرد، وطن‌پرست کبیر دوویت [De Witt] در کتاب اصول8 خود آنرا بمنزله بهترین وسیله برای به اطاعت واداشتن و صرفه‌جو و ساعى بارآوردن کارگر مزدی…و کشیدن بیشترین مقدار کار از گرده او، به عرش مى‌رساند. معذالک اثرات مخرب این نظام بر وضع کارگر مزدی در اینجا کمتر مورد نظر ماست، و آنچه بیشتر مد نظر داریم سلب مالکیت قهری از دهقانان، صنعتگران، و در یک کلام، همه عناصر خرد طبقه متوسط است که نتیجۀ عملکرد این نظام بود. در این باره کوچکترین اختلاف نظری، حتى در میان خود اقتصاددانان بورژوا، وجود ندارد. کارآئى نظام قرضه ملی بمنزله یک اهرم سلب مالکیت، با نظام حمایت گمرکى که یکى از اجزای لاینفک آنست تقویت هم می‌شود.

 نقش عظیمی که قرض ملى و نظام مالىِ متناظر با آن در تبدیل ثروت به سرمایه و سلب مالکیت از توده‌ها ایفا کرده‌اند بسیاری از نویسندگان، نظیر کابت،9 دابِلدِی و دیگران را به این نتیجه غلط رسانده است که علت اصلی فقر و بدبختى مردم در عصر جدید را در اینجا جستجو کنند.

نظام حمایت گمرکى یک وسیله مصنوعى برای بقول معروف تولید کارخانه‌ایِ خود کارخانه‌داران، سلب مالکیت از کارگران مستقل، تبدیل وسایل تولید و زندگی ملى به سرمایه، و کوتاه کردن قهری دوره گذار از یک شیوه تولیدی کهنه به یک شیوه تولیدی نو بود. دولت‌های اروپا بر سر گرفتن امتیاز این اختراع یکدیگر را دریدند، و همین که بخدمت ارزش‌اضافه‌خواران درآمدند در تعقیب این مقصود تنها به غارت مردم خود (بطور غیرمستقیم از طریق وضع عوارض گمرکى برای حمایت از صنایع داخلى، و بطور مستقیم از طریق تعیین جوایز صادراتى) اکتفا نکردند. بلکه کل صنایع موجود در کشورهای وابسته را هم با توسل به زور از ریشه برانداختند؛ کاری که بعنوان مثال انگلستان با صنعت مانوفاکتوری پشم در ایرلند کرد. این پروسه در خود خاک قاره با پیروی از سرمشق کُلبر10 بسیار ساده‌تر صورت گرفت. در آنجا بخشى از سرمایه اولیه برای ایجاد صنایع مستقیما از خزانه دولت بیرون آمد. میرابو فریاد برمی‌آورد «چرا اینهمه به عقب بازگردیم و علت عظمت صنعتى ساکسونى را در دوره پیش از جنگ11 جستجو کنیم؟ شاهان مبلغ یکصد و هشتاد میلیون وام منعقد کردند!»۹

نظام مستعمراتى، قروض ملى، مالیات‌های سنگین، حمایت گمرکى، جنگ‌های تجاری، و غیره، این زاد و رود دوران مانوفاکتوری، در دوره نوزادی صنعت بزرگ ابعادی غول‌آسا بخود گرفتند. مقدم این نورسیده با کشتار وسیع و هیرود‌وارِ بیگناهان گرامى داشته شد. پرسنل مورد نیاز کارخانجات نیز، مانند نیروی دریائى شاهنشاهی، از طریق سربازگیری اجباری تامین مى‌شد. سر فردریک ایدن که نسبت به اوضاع دهشتناک حاصل از سلب مالکیت روستائیان - از ثلث آخر قرن پانزدهم تا زمان خود او یعنى پایان قرن هیجدهم -  بی‌تفاوت است، و به فرجام رسیدن این پروسه را بعنوان یک «ضرورت حتمى» جهت ایجاد کشاورزی کاپیتالیستى و برقراری «نسبت مقتضى میان زمین زراعى و مرتع» با غرور فراوان به خود تبریک می‌گوید، همین ژرف‌بینی اقتصادی را در مورد ضرورت دزدیدن و به بردگى کشاندن کودکان برای تبدیل تولید مانوفاکتوری به تولید کارخانه‌ای و برقراری «رابطه حقیقی» میان سرمایه و قوه کار از خود نشان نمى‌دهد. مى‌گوید: «شاید توجه عمومى به این سوال خالى از فایده نباشد که آیا اینکه هر صنعتى برای موفقیت در کار خود باید کودکان را از کلبه‌های دهقانى و خانه‌های کار برباید؛ آیا اینکه این کودکان را باید در طول شب بطور نوبتى بکار بگمارد و از استراحتى که برای همه واجب اما برای خردسالان بیش از همه واجب است محروم کند؛ آیا اینکه تعداد زیادی پسر و دختر در سنین مختلف و با طبایع متفاوت را باید در یکجا گرد هم آورد تا آنجا که وضع، به حکم سرایت رفتار، ناگزیر به فساد و هرزگى بکشد؛ آیا اینها همه در مجموع بر شادکامى فردی یا ملى خواهد افزود؟».۱۰

فیلدِن مى‌گوید: «در استان‌های داربى‌شایر، ناتینگام‌شایر، و بویژه لانکاشایر، در کارخانه‌های بزرگى که در کنار رودخانه‌هائى که جریان آب آنها توان چرخاندن چرخاب را داشت ساخته شده بود، از ماشین‌آلات جدید الاختراع استفاده مى‌شد. در این نقاط دور افتاده از شهرها ناگهان به هزاران کارگر نیاز پیدا شد. لانکاشایر بطور اخص، که تا این زمان استانى بالنسبه کم جمعیت و بیحاصل بود، حال بیش از هر چیز احتیاج به جمعیت داشت. بیش از همه به انگشتان کوچک و چالاک کودکان خردسال نیاز بود، و لذا شاگرد گرفتن (!) از خانه‌های کار در نواحى مختلف لندن، برمینگام و نقاط دیگر فورا باب شد. هزاران هزار تن از این موجودات کوچک بینوا، در سنین هفت تا سیزده چهارده سالگی، به شمال فرستاده شدند. رسم بر این بود که ارباب (یعنى همان بچه‌دزد) لباس و غذای شاگردان خود را تامین کند و آنان را در «شاگردخانه»ی نزدیک کارخانه مسکن دهد. کودکان زیر نظر سرپرستانى کار مى‌کردند که به مراقبت آنان گماشته شده بودند و نفع‌شان در این بود که حداکثر کار را از کودکان بکشند، زیرا پولى که مى‌گرفتند متناسب با کاری بود که مى‌توانستند از آنها بکشند. شقاوت نتیجه طبیعى این وضع بود … در بسیاری مناطق صنعتى، و متاسفانه باید بگویم بویژه در زادگاه من، استان گناهکار لانکاشایر، دلخراش‌ترین شقاوت‌ها نسبت به این موجودات بیکس و بیدفاع که به آن ترتیب زیر دست ارباب صنایع افتاده بودند اعمال مى‌شد. تا حد مرگ از آنان کار مى‌کشیدند… شلاق‌شان مى‌زدند، پایشان را در زنجیر مى‌کردند و با ظریف‌ترین و عجیب‌ترین شیوه‌های عذاب شکنجه‌شان مى‌دادند … کودکان در بسیاری موارد از گرسنگى پوست و استخوان شده بودند، و با اینحال زیر ضرب شلاق کار مى‌کردند و…گاه…حتى مجبور به خودکشى مى‌شدند … دره‌های زیبا و رمانتیک داربى‌شایر، ناتینگام و لانکاشایر، پنهان از چشم مردم، تبدیل به خلوتگاه‌هائى شد که در آنها شکنجه‌ها، و بسا قتل‌ها، رخ داد. کارخانه‌داران سودهای کلان مى‌بردند. اما این بجای فرونشاندن اشتهای سودبری،‌ آنرا بیشتر تحریک مى‌کرد، و لذا کارخانه‌داران برای دستیابى به این سودهای بیشتر به شیوه‌ای روی آوردند که بنظر مى‌رسید آن سودها را بی هیچ محدودیتى عایدشان خواهد داد. چنین بود که سیستم موسوم به «شب- کاری» را باجرا درآوردند؛ بدین معنا که پس از بکار گماردن یک گروه از کارگران در طول روز، گروه دیگری را در طول شب بکار وامى‌داشتند. کارگرانِ روز- کار بدین ترتیب به رختخواب‌هائى مى‌رفتند که شب-‌ کاران تازه از آن بیرون آمده بودند؛ و باز از نو، شب- ‌کاران به رختخواب‌هائى مى‌رفتند که روز- کاران بامداد از آن برخاسته بودند. در لانکاشایر رسم بر این است که رختخواب‌ هیچ وقت سرد نشود».۱۱

با توسعه تولید کاپیتالیستى در دوره مانوفاکتوری افکار عمومى اروپا آخرین بقایای احساس شرم و وجدان را از خود تکاند. ملت‌ها با پرده‌دری لاف از هر عمل ننگینى مى‌زدند که مى‌توانست وسیله انباشت سرمایه قرار گیرد. بعنوان نمونه رجوع کنید به تاریخ‌نگاری‌های ساده‌اندیشانۀ آدام آندرسون گرانقدر.12 در آنجا نویسنده برای انگلستان شیپور پیروزی مى‌نوازد که توانسته است در صلح اوترخت [Peace of Utrecht] و بموجب معاهده آسیِنتو [Asiento Treaty] اجازه پرداختن به تجارت برده نه تنها میان آفریقا و مستعمرات انگلستان در جزایر دریای کارائیب، که تا آن‌ زمان مشغولش بود، بلکه میان آفریقا و آمریکای لاتین را نیز از چنگ اسپانیائى‌ها درآورد. انگلستان بدینوسیله این حق را بچنگ آورد که تا سال ١٧۴٣ سالانه ۴٫۸۰۰ تَن برده سیاه به آمریکای لاتین تحویل دهد. این در عین حال پوششى قانونى برای کار قاچاق در انگلستان شد. لیورپول از قِبل تجارت برده گوشت نو به تن آورد؛ این شیوۀ انباشت اولیه‌اش بود. و «رجال» لیورپول تا همین امروز در ستایش تجارت برده پیندارگونه مدیحه مى‌سرایند - تجارتى که، بقول دکتر آیکین در کتابى که در همین فصل از آن نقل قول کردیم، «با روحیه تهور و ماجراجوئى که وصف مشخصه تجارت لیورپول است همخوانى دارد و آنرا با چنین سرعتی به این درجه از رونق که امروز شاهد آنیم رسانده، وسیله اشتغال وسیع ناویان در کشتیرانى را فراهم آورده و تقاضا برای مصنوعات کشور را افزایشى عظیم بخشیده است». در ١٧٣٠ لیورپول ١۵ فروند کشتى در کار تجارت برده داشت. این تعداد در ١٧۵١ به ۵٣ فروند، در ١٧۶٠ به ٧۴ ، در ١٧٧٠ به ٩۶ ، و در ١٧٩٢ به ١٣٢ فروند رسید.

صنعت پنبه بردگى کودکان را در انگلستان رواج داد، حال آنکه در ایالات متحده این صنعت محرک پروسه تبدیل برده‌داریِِ کمابیش پدرسالارانۀ قدیم به یک سیستم استثمار تجاری شد. در واقع برده‌داری پوشیده در لفاف کار مزدی در اروپا به برده‌داری ناب [یا عریان] دنیای جدید بعنوان تکیه‌گاه خود نیاز داشت.۱۲

 چنین بود گران زحمات لازم13 برای باز کردن قلاده از گردن «قوانین طبیعى جاودانه»ی شیوه تولید کاپیتالیستی، برای تکمیل پروسه جدا سازی کارگران از ملزومات کارشان، و برای تبدیل وسایل اجتماعى تولید و زندگی به سرمایه در یک قطب، و تبدیل توده جمعیت به کارگران مزدی، به «فقرای زحمتکش»، این محصول مصنوعى تاریخ عصر جدید،۱۳ در قطب مخالف. اگر پول بقول اوژیه «با لکه خون مادرزادی بر گونه‌اش بدنیا می‌آید»،۱۴ سرمایه در حالى پا به عرصه وجود مى‌گذارد که خون و کثافت از فرق سر تا نوک پا، و از هر منفذش، جاری است.۱۵

 

1 corporate towns -  شهرهای برخوردار از حقوق مستقل (خودگردانى) در اواخر قرون وسطى که اداره آنها در دست گیلدها و اتحادیه‌های صاحبان اصناف (corporations) بود .

2 خزانه: در اصطلاح کشاورزی و باغبانى قطعه زمین کوچکى است که تخم بعضى گیاهان و گل‌ها را در آن می‌کارند و پس از سبز شدن آنها را درمى‌آورند و در زمین اصلى نشا می‌کنند.

3 betel - پان؛ تنبول؛ برگ تنبول. نوعی نخل بومی آسیای جنوب شرقی که ساکنین این مناطق برگ آن را همراه با میوه‌اش بمنظور ایجاد تحرک و تخدیر می‌جوند.

4 Warren Hastings (١٨١٨-١٧٣٢) -  در سال ١٧٧۴ فرماندار هندوستان شد. در سال ١٧٨٧ در اعتراض به قدرت دوگانه ناشى از تصویب لایحه هندوستانِِ پیت [Pitt’s India Act] در ١٧٨۴ - که بنا بر آن دربار انگلستان و کمپانى مشترکا عهده‌دار حکومت هندوستان شده بودند - از مقام خود استعفا داد و به انگلستان بازگشت. در سال ١٧٨٧ متهم به اخاذی، رشوه‌خواری و غیره در هندوستان شد. محاکمه او در ١٧٨٨ در مجلس اعیان، بالاترین مرجع قضائی در انگلستان، آغاز شد و هفت سال بعد، در ١٧٩۵، با صدور رای برائت از کلیه اتهامات پایان گرفت.

5 Puritan - در لغت بمعنای شخصی با اصول اخلاقی‌‌ منزه‌طلبانۀ وسواس‌آمیز، و در تاریخ بمعنای هر عضو فرقه‌ای مذهبی در انگلستان در قرون شانزده و هفده است که معتقد به پرستش ساده و بی‌پیرایه خدا بودند. در تاریخ آمریکا، عضو همین فرقه را می‌گویند که در۱۶۲۰ به آمریکا مهاجرت کردند و در شش ایالت شمال شرقی این کشور، موسوم به نیوانگلند (انگلستان جدید) سکنا گزیدند، و به «زائرین» معروف شدند.

6 رجوع کنید به پی‌نویس‌های فصل ۱۱، شماره ۶. اينجا - ف.  

7 rentier - (لغت فرانسه) رانت‌خوار؛ بهره‌خوار. در اینجا معنای اخص آن، عضوی از قشر اجتماعی که از محل درآمد حاصل از rentes (اوراق قرضه دولتی و سایر اوراق بهادار) گذران می‌کند، مورد نظر است.

8 کتاب اصول سیاسى دولت هلند، به قلم پیر دولاکور  [Pierre De la Court]، در سال ١۶۶٩ به هلندی انتشار یافت و به خطا به یوهان دوویت نسبت داده شد (تذکر فاکس، ذیل دولاکور، در فهرست مآخذ).

9 در جزوه‌ای با عنوان زیر که در سال ۱۸۱۷ در لندن منتشر شد:

Paper against Gold: containing the history and mystry of the Bank of England, the funds, the debt, the sinking fund …and shewing that taxation, pauperism, poverty, misery, and crimes ever must increase with a funding system - F.

10 Jean Baptiste Colbert - ژان باتیست کُلبر (۸۳-۱۶۱۹) وزیر دارائی لوئی چهاردهم. از سردمداران نظام مرکانتالیستی که طرفدار وضع مالیات‌های سنگین بود. نظرات و سیاست‌های اقتصادی او بعدها توسط فیزیوکرات‌ها، از جمله میرابو، که طرفدار سیاست‌های جدید اقتصادی مانند باز کردن قلاده سنگین مالیات از گردن طبقه نوپای سرمایه‌دار صنعتی بودند نقد شد.

11 اشاره به «جنگ‌های هفت ساله»  است که طی سال‌های (۶۳-۱۷۵۶) میان پروس، بریتانیا (و مستملکات آن در آمریکای شمالی) و شاهزاده‌نشین هانوفر در یک طرف، و اطریش، فرانسه (و مستملکات آن در آمریکای شمالی)، روسیه، سوئد، ساکسونی و اسپانیا در طرف دیگر ادامه داشت، و در واقع اولین جنگ جهانی در تاریخ بود. علت آن درگیری بریتانیا با فرانسه بر سر سلطه بر آمریکای شمالی و هندوستان از یک سو، و اختلاف اطریش و پروس بر سر تفوق در آلمان از سوی دیگر بود. نتیجه غائی جنگ تثبیت نهائی تفوق سیاسی- نظامی انگلستان بر رقیب استعماری خود، فرانسه، در آمریکای شمالی و بطور کلی در سطح جهان بود.

12 رجوع کنید به رجوع کنید به فصل ۳۰، زیرنویس شماره 1.اينجا

13 Tantae molis erat - بخشى از یکى از ابیات وریرژیل در آنید (Aenied)، باب اول، بیت ٣٣. بیت کامل اینست: «چنین گران بود زحمات لازم برای ایجاد سلالۀ رمى» - ف.