سرمايه،  جلد ١
بخش پنجم:
تولید ارزش اضافه مطلق و نسبی
 
فصل ١٧:
تغییرات مقدار قیمت قوه کار و
مقدار ارزش اضافه

۱. طول روزکار و فشردگى کار ثابت؛ بارآوری کار متغیر

۲. طول روزکار و بارآوری کار ثابت؛ فشردگی کار متغیر

۳. بارآوری و فشردگی کار ثابت؛ طول روزکار متغیر

۴. تغییرات همزمان طول مدت، بارآوری و فشردگى کار
 

پی‌نویس‌های فصل ١٧

 

 

 

فصل ۱۷

 

تغییرات مقدار قیمت قوه کار و مقدار ارزش اضافه

 

ارزش قوه کار را ارزش وسایل زندگى تعیین مى‌کند که کارگر متوسط برحسب عادت به آن نیاز دارد. کمیت وسایل زندگی مورد نیاز کارگر در هر جامعه خاص در هر دوران خاص کمیتی است معلوم و معین. لذا مى‌توان آنرا کمیت ثابتى در نظر گرفت. آنچه تغییر مى‌کند ارزش این کمیت است. علاوه بر این، دو عامل دیگر نیز در تعیین ارزش قوه کار دخیلند. یکى هزینه پرورش این قوه کار است، که بسته به شیوه تولید تغییر مى‌کند، و دیگر تنوع طبیعى قوه کار، یعنى تفاوتى که میان قوه کار مردان و زنان، کودکان و بزرگسالان وجود دارد. استفاده از این انواع مختلف قوه کار، که بنوبه خود بستگی به شیوه تولید دارد، در هزینه بازتولید خانواده کارگر، و در ارزش قوه کار مرد بزرگسال تفاوت زیادی ایجاد می‌کند. با اینحال ما در بررسى زیر هر دوی این عوامل را کنار می‌گذاریم.۱

فرض من اینست که: ١- کالاها به قیمت‌هائى برابر با ارزش‌شان خرید و فروش مى‌شوند؛ ٢- قیمت قوه کار گهگاه بالاتر از ارزشش مى‌رود اما هیچگاه پائین‌تر از آن نمى‌‌آید.

با این مفروضات و تا همین‌ جا بر ما معلوم شده است که مقدار نسبى ارزش اضافه و مقدار نسبى قیمت قوه کار را سه عامل زیر تعیین مى‌کند: ١- طول روزکار، یا میزان گستردگى کار؛ ٢- فشردگى متعارف کار، یا درجه غلظت آن، که نشان مى‌دهد در مدت زمان معین مقدار معینى کار عملا صرف مى‌شود؛ و ٣- بارآوری کار، که نشان مى‌دهد مقدار معینى کار، بسته به درجه پیشرفتگی شرایط تولید، در مدت زمان معین مقدار کمتر یا بیشتری محصول بدست مى‌دهد. روشن است که در اینجا حالات ترکیبى مختلفى مى‌تواند وجود داشته باشد، زیرا یکى از سه عامل مى‌تواند ثابت باشد و دو عامل دیگر متغیر، یا دو عامل مى‌توانند ثابت باشند و عامل سوم متغیر، و بالاخره هر سه عامل می‌توانند متغیر باشند. بعلاوه، این واقعیت نیز که وقتى هر سه عامل همزمان تغییر مى‌کنند مقدار و جهت تغییرات هر یک مى‌تواند متفاوت باشد، تعداد حالات ترکیبى ممکن را افزایش مى‌دهد. در آنچه بدنبال مى‌آید تنها حالات ترکیبى اصلى را مورد بررسى قرار می‌دهیم.

 

۱- طول روزکار و فشردگى کار ثابت؛ بارآوری کار متغیر

 

با این مفروضات ارزش قوه کار و مقدار ارزش اضافه تابع سه قانون زیرند:

اول: روزکاری که طول آن معین باشد همواره مقدار معینى ارزش ایجاد می‌کند، حال تغییرات بارآوری و، بهمراه آن، حجم محصول و قیمت هر تک کالای تولید شده هر چه باشد. اگر یک روزکار ۱۲ ساعته مثلا ۶ شیلینگ ارزش ایجاد ‌‌کند، آنگاه، هر چند مقدار کل ارزش‌استفاده‌های تولید شده بعلت تغییر بارآوری کار تغییر مى‌کند، اما تنها تفاوتى که بر اثر این تغییر بارآوری رخ می‌دهد اینست که ارزشى که ۶ شیلینگ نماینده آنست حال بر مقدار کمتر یا بیشتری کالا تقسیم مى‌شود.

دوم: تغییرات ارزش قوه کار و ارزش اضافه مختلف‌الجهتند. تغییر بارآوری کار، افزایش یا کاهش آن، باعث مى‌شود ارزش قوه کار در جهت مخالف تغییر کند، در حالیکه ارزش اضافه در همان جهت تغییر مى‌کند.

ارزشى که یک روزکار ۱۲ ساعته ایجاد مى‌کند مقدار ثابتى است، مثلا ۶ شیلینگ. این مقدار ثابت مجموع ارزش اضافه و ارزش قوه کار است؛ که این دومى را کارگر با تولید ارزشی معادل آن جبران مى‌کند. بدیهى است که اگر یک مقدار ثابت متشکل از دو بخش باشد هیچیک از این دو نمى‌تواند افزایش یابد بدون آنکه دیگری کاهش یابد. فرض کنیم دو بخش در آغاز برابر و ارزش قوه کار و ارزش اضافه هر یک برابر ۳ شیلینگ باشد. در این صورت ارزش قوه کار نمى‌تواند از ۳ شیلینگ به ۴ شیلینگ افزایش یابد بدون آنکه ارزش اضافه از ۳ شیلینگ به ۲ شیلینگ تنزل یابد؛ و ارزش اضافه نمى‌تواند از ۳ شیلینگ به ۴ شیلینگ افزایش یابد بدون آنکه ارزش قوه کار از۳ شیلینگ به ۲ شیلینگ کاهش یابد. پس تحت این شرایط هیچ تغییری نمى‌تواند در مقادیر مطلق ارزش اضافه یا ارزش قوه کار رخ دهد بدون آنکه مقادیر نسبی‌ آنها [«یعنی مقادیر آنها نسبت به یکدگر»] هم همزمان با آن تغییر کند. محال است این دو همزمان افزایش یا کاهش یابند.

بعلاوه، ارزش قوه کار نمى‌تواند کاهش، و در نتیجه ارزش اضافه نمى‌تواند افزایش یابد، مگر آنکه بارآوری کار بالا رود. مثلا در مورد بالا ارزش قوه کار نمى‌تواند از ۳ شیلینگ به ۲ شیلینگ افت کند مگر آنکه افزایش بارآوری کار این امکان را فراهم آورد که همان مقدار وسایل زندگى که قبلا در ۶ ساعت تولید مى‌شد اکنون در ۴ ساعت تولید شود. و متقابلا، ارزش قوه کار نمى‌تواند از ۳ شیلینگ به ۴ شیلینگ افزایش یابد مگر آنکه بارآوری کار کاهش یابد، بطوری که تولید همان مقدار وسایل زندگى که قبلا ۶ ساعت وقت می‌برد اکنون ۸ ساعت وقت ببرد. از اینجا نتیجه مى‌گیریم که افزایش بارآوری کار باعث افت ارزش قوه کار و لذا افزایش ارزش اضافه مى‌شود، و بر عکس کاهش بارآوری کار موجب افزایش ارزش قوه کار و لذا کاهش ارزش اضافه مى‌شود.

ریکاردو در فرموله کردن این قانون1 یک چیز را از نظر دور داشته، و آن اینکه هر چند بر اثر تغییر مقدار ارزش اضافه یا کمیت کار اضافه تغییری در جهت مخالف در مقدار ارزش قوه کار یا کمیت کار لازم بوجود می‌آید، اما از این بهیچوجه نمى‌توان نتیجه گرفت که این دو بطور نسبى به یک میزان تغییر مى‌کنند. درست است که این دو [بطور مطلق] به یک مقدار تغییر مى‌کنند، اما افزایش یا کاهش نسبى آنها بستگى به مقادیر اولیه‌شان، یعنی بستگی به مقادیر‌ آنها قبل از تغییر بارآوری کار دارد. اگر ارزش قوه کار ۴ شیلینگ، یا مدت کار لازم ۸ ساعت، و ارزش اضافه ۲ شیلینگ، یا مدت کار اضافه ۴ ساعت، باشد، و اگر، بعلت افزایش بارآوری کار، ارزش قوه کار به ۳ شیلینگ، یا مدت کار لازم به ۶ ساعت، نزول کند، آنگاه ارزش اضافه به ۳ شیلینگ، یا کار اضافه به ۶ ساعت، افزایش خواهد یافت. در اینجا یک مقدار واحد یعنى ۱ شیلینگ یا ۲ ساعت در مورد یکى اضافه شده و در مورد دیگری کسر شده است. اما تغییر نسبى مقادیر این دو متفاوت است. ارزش قوه کار از ۴ شیلینگ به ۳ شیلینگ، یعنى    یا ۲۵ درصد افت کرده، در حالیکه ارزش اضافه از ۲ شیلینگ به ۳ شیلینگ، یعنى    یا ۵۰ درصد افزایش یافته است. پس نتیجه می‌گیریم که افزایش یا کاهشى نسبى در مقدار ارزش اضافه که حاصل تغییر واحدی در بارآوری کار باشد بستگى به کمیت اولیه آن بخش از روزکار دارد که در ارزش اضافه تجسم مى‌یابد. هر چه این بخش کوچک‌تر باشد تغییر نسبى بزرگتر، و هر چه این بخش بزرگتر باشد تغییر نسبى کوچکتر است.

سوم: افزایش یا کاهش ارزش اضافه همواره معلول کاهش یا افزایش متناظری در ارزش قوه کار است، و هیچگاه علت آن نیست.۲

از آنجا که طول روزکار مقدار ثابتى است، و در مقدار ثابتی ارزش نمود مى‌یابد، از آنجا که هر تغییری در مقدار ارزش اضافه ناظر بر تغییر معکوسى در مقدار ارزش قوه کار است، و از آنجا که ارزش قوه کار نمى‌تواند تغییر یابد مگر بر اثر تغییری در بارآوری کار، در چنین شرایطى، به روشنى مى‌توان نتیجه گرفت که هر تغییری در مقدار ارزش اضافه نتیجه تغییر معکوسى در مقدار ارزش قوه کار است. پس اگر، چنان که پیش از این دیدیم، هیچ تغییری در مقادیر مطلق ارزش قوه کار و ارزش اضافه ممکن نیست مگر آنکه با تغییری در مقادیر نسبى آنها همراه باشد، اکنون مى‌توان نتیجه گرفت که هیچ تغییری در مقادیر نسبى این دو ممکن نیست مگر آنکه با تغییری در مقدار مطلق ارزش قوه کار همراه باشد.

بنا بر قانون سوم، تغییر مقدار ارزش اضافه مسبوق به تغییر ارزش قوه کار، و این یک خود حاصل تغییر بارآوری کار است. حد تغییر مقدار ارزش اضافه را ارزش جدید قوه کار تعیین می‌کند. با اینحال حتى وقتى شرایط به این قانون اجازه عمل مى‌دهد، امکان وقوع حرکت‌‌های ثانوی [یا تبعی] که بر عملکرد آن تاثیر می‌گذارند وجود دارد. بعنوان مثال اگر در نتیجه افزایش بارآوری کار ارزش قوه کار از ۴ شیلینگ به ۳ شیلینگ، یا کار لازم از ۸ ساعت به ۶ ساعت، تنزل یابد، چه بسا که قیمت قوه کار [بجای ۳ شیلینگ] به ۳ شیلینگ و ۸ پنى، ۳ شیلینگ و ۶ پنى یا ۳ شیلینگ و ۲ پنى، افت کند، و بدین ترتیب به مقدار ارزش اضافه اجازه دهد که [بجای ۴ شیلینگ] تا ۳ شیلینگ و ۴ پنى، ۳ شیلینگ و ۶ پنى یا ۳ شیلینگ و ۱۰ پنى بالا رود. مقدار افت قیمت قوه کار، که پائین‌ترین حد آن ۳ شیلینگ (یعنى ارزش جدید قوه کار) است، بستگى به تناسب قوا میان فشار سرمایه از یک سو و مقاومت کارگر از سوی دیگر دارد.

ارزش قوه کار را ارزش مقدار معینى وسایل زندگی تعیین مى‌کند. آنچه با تغییر بارآوری کار تغییر مى‌کند ارزش این وسایل زندگی است و نه مقدار خود آنها. اما این امکان وجود دارد که، به علت افزایش بارآوری کار، کارگر و سرمایه‌دار هر دو همزمان مقدار بیشتری وسیله زندگی را از آن خود کنند بدون آنکه قیمت قوه کار و یا ارزش اضافه تغییر کرده باشد. فرض کنیم ارزش قوه کار ۳ شیلینگ و مدت کار لازم ۶ ساعت باشد. بهمین ترتیب فرض کنیم ارزش اضافه ۳ شیلینگ و مدت کار اضافه ۶ ساعت باشد. حال اگر بارآوری کار دو برابر شود بدون آنکه نسبت بین کار لازم و کار اضافه تغییر یابد، نه در مقدار ارزش اضافه تغییری رخ مى‌دهد و نه در مقدار قیمت قوه کار. تنها تغییری که رخ مى‌‌دهد اینست که هر یک از این دو مقدار ارزش اکنون نماینده دو برابر ارزش‌‌استفاده است، و هر یک از این ارزش‌استفاده‌ها اکنون نصف ارزش قبلى خود ارزش دارد. در این حالت قیمت قوه کار با اینکه ثابت مانده ولی بالاتر از ارزشش رفته است. اما اکنون فرض کنیم قیمت قوه کار افت کند، نه تا حد ۱ شیلینگ و ۶ پنى [یا ۱ شیلینگ و نیم] که پائین‌ترین حد ممکن و منطبق بر ارزش جدید آن است، بلکه به ۲ شیلینگ و ۱۰ پنى یا ۲ شیلینگ و ۶ پنى. این قیمتِ پائین‌تر همچنان نماینده مقدار بیشتری وسایل زندگی نسبت به سابق است. بدین ترتیب قیمت قوه کار مى‌تواند، با فرض افزایش مداوم بارآوری کار، مدام افت کند و این افت با رشد مقدار وسایل زندگی کارگر همراه باشد. اما بطور نسبى، یعنى در مقایسه با ارزش اضافه، ارزش قوه کار به افت خود ادامه مى‌دهد، و بدین ترتیب شکاف عظیمى که میان وضع [یا سطح] زندگى کارگر و وضع زندگى سرمایه‌دار وجود دارد عمیق‌تر و عمیق‌تر مى‌شود.۳

ریکاردو نخستین کسى است که تبیین فرموله دقیقى از سه قانون بالا بدست داده. اما تبیین او دچار نقائص زیر است: الف - شرایط خاص صدق این قوانین را شرایط بدیهى٬ عام و منحصر بفرد تولید کاپیتالیستی تلقی می‌کند. ریکاردو نه به متغیر بودن طول روزکار قائل است و نه به متغیر بودن فشردگى کار، و تنها عامل متغیر برایش بارآوری کار است؛ ب - (و این نقص بسیار بیش از الف به تحلیلش لطمه مى‌زند) در خصوص ارزش اضافه بطور عام، یعنى مستقل از اشکال خاص آن مانند سود، اجاره ارضى و غیره، کنکاشی بیش از سایر اقتصاددانان نکرده است. لذا از تفکیک میان قوانین حاکم بر نرخ ارزش اضافه و قوانین حاکم بر نرخ سود عاجز مى‌ماند.2 نرخ سود، چنان که پیش از این گفتیم، نسبت ارزش اضافه به کل سرمایۀ بکار افتاده است، حال آنکه نرخ ارزش اضافه نسبت ارزش اضافه به بخش متغیر آن سرمایه است. فرض کنیم ۵۰۰ پوند سرمایه کلِِ S تشکیل شود از مواد خام، ابزار کار و غیره، که مجموعه آنها را s مى‌نامیم، معادل ۴۰۰ پوند، و مزد، یا m ، معادل ۱۰۰ پوند. همچنین فرض کنیم ارزش اضافه، یا e ، برابر ۱۰۰ پوند باشد. بنابراین:

 حال آنکه

بعلاوه، واضح است که نرخ سود مى‌تواند بسته به شرایطى که بر نرخ ارزش اضافه بکلى بى‌تاثیرند تغییر کند. من در جلد ۳ نشان خواهم داد که یک نرخ ارزش اضافۀ واحد مى‌تواند در نرخ سودهای بس گوناگون ظاهر شود، و برعکس نرخ ارزش اضافه‌های گوناگون مى‌توانند، تحت شرایط خاصى، در قالب نرخ سود واحدی ظاهر شوند.3

ادامه...

 

1 رجوع کنید به ریکاردو، اصول اقتصاد سیاسى، ص٣١، که در آن فرمول زیر بدست داده شده است: «ارزش کار نمى‌تواند بالا رود بدون آنکه سود افت کند». این را مى‌توان به زبان مارکسیستى چنین بیان کرد: ارزش قوه کار نمى‌تواند بالا رود بدون آنکه ارزش اضافه افت کند. مارکس تئوری ارزش اضافه ریکاردو را در تئوری‌های ارزش اضافه [ترجمه انگلیسی، جزء ٢، لندن، ١٩۶٩، ص ۴۲۵-٣٧٣] به تفصیل بررسی کرده است -  ف.

2 مارکس نقایص الف و ب در تئوری ریکاردو را در تئوری‌های ارزش اضافه٬ جزء ۲ ٬ ص۱۷-۴۰۵ به تفصیل بررسی کرده است.

3 رجوع کنید به سرمایه، جلد ۳، فصل ۳، «رابطۀ میان نرخ سود و نرخ ارزش اضافه» -  ف.